سر چاه

حبیب روحانی جناب آقا محمّد رضا علیه بهآء اللّه ملاحظه فرمایند

بسم ربّنا الأقدس الأعظم العلیّ الأبهی

حمد مقصود عالم و مولی الأمم را لایق و سزاست که اسرار مکنونۀ مخزونه را محض فضل ظاهر فرمود بیان را رونق جدید بخشید و کتاب را طراز بدیع کلمه‌اش عالم بیان را روح معانی داد و عالم الفاظ را نفوذ حقیقی قدرتش را قدرت عباد منع ننمود و سطوت من فی البلاد از اراده‌اش بازنداشت بنفسه امرش را نصرت نمود صور معنوی کلمه‌اش بوده هم منصعق نمود و هم حیات بخشید و آگاهی داد صراط از او ظاهر میزان از او باهر در هر حرفی از حروفات بحر عرفان مستور و کوثر ایقان مکنون و این کوثر و بحر مخصوص اولیا بوده و هست یعنی نفوسی که شبهات و شئونات اهل عالم ایشان را منع ننمود از کأس صبر نوشیدند هنگامی که سمّ بلا را چشیدند ایشانند مظاهر اصطبار و جواهر اخیار علیهم صلوة اللّه و عنایاته و رحمة اللّه و مواهبه

سبحانک یا مولی الأسمآء و فاطر السّمآء اسألک بأنوار عرشک و امواج بحر رحمتک و اشراقات نیّر فضلک بأن تؤیّد اولیائک علی خدمة امرک و ذکرک و ثنائک بین عبادک ثمّ وفّقهم علی الحکمة الّتی نزّلتها فی زبرک و الواحک ثمّ اسألک یا مالک الوجود و مربّی الغیب و الشّهود بأن تغفر من صعد الیک و رفعته الی افقک الأعلی بقدرتک و قوّتک و سلطانک و لمنتسبیه ما یقرّبهم الیک انّک انت المقتدر العزیز المختار لا اله الّا انت الفرد الواحد العزیز الوهّاب

و بعد نامۀ آن حبیب روحانی رسید در ایّامی که جناب جوان روحانی علیه بهآء اللّه الأبدی در سجن ساکن و در ظلّ موجود و مزیّن بود بذکر و ثنای مقصود عالمیان لذا عالم عالم سرور دست داد و بعد از مشاهده و اطّلاع قصد افق اعلی نمود تلقاء وجه عرض شد هذا ما انزله المقصود فی الجواب قوله تبارک و تعالی

بسمی الذّاکر العلیم

قد حضر کتابک لدی المظلوم و عرضه العبد الحاضر وجدنا منه عرف حبّک و خضوعک و خشوعک و اقبالک الی الأفق الأعلی و اصغائک حفیف سدرة المنتهی و استقامتک علی هذا الأمر الّذی به زلّت الأقدام انّا انزلنا لکم من قبل ما نطق بفضلی و عنایتی و شهد برحمتی و عطائی کذلک قضی الأمر من قلم اللّه مالک الرّقاب و کان فی کتابک ذکر من صعد الی افقی و توجّه الی الفردوس الأعلی و الذّروة العلیا انزلنا له ما انجذبت به افئدة الأخیار یا قلمی الأعلی اذکر من سمّی بأحمد الّذی انقطع عن سوائی و اقبل الی افقی و حمل الشّدائد فی سبیلی و سمع شماتة الأعدآء لنفسی فی ایّامی و قصد المقصد الأقصی و الأفق الأعلی و قطع السّبیل للقآء الجلیل و اصغآء الحجّة و الدّلیل من لسان ربّه العزیز الجمیل الی ان ورد فی السّجن و قام لدی الباب و سمع النّدآء بأذنه و رأی الأفق الأعلی بعینه نشهد انّه فاز بما انزله الرّحمن فی کتب القبل و بشّر العباد به بالفضل و اخذ کأس اللّقآء باسم مولی الوری و کوثر الوصال بأمره البدیع طوبی له و نعیماً له و هنیئاً و مریئاً له انّه حضر و فاز و سمع و اجاب انّا طهّرناه حین صعوده و غفرناه فضلاً من عندنا و نسأل اللّه ان ینزّل علیه فی کلّ حین نعمة من عنده و رحمة من لدنه انّه هو ارحم الرّاحمین و اکرم الأکرمین و هو الفضّال القدیم طوبی لمن زاره بما نطق به قلمی فی سجنی و جری من لسان عنایتی انّه من اهل هذا المقام الرّفیع

یا محمّد رضا علیک بهآء اللّه فاطر السّمآء قد ذکرنا اباک بما لا یعادله ذکر من الأذکار اشکر ربّک بهذا الفضل الّذی به انارت الآفاق انّا نأمرک و الّذین معک بالصّبر الجمیل و انا الصّبّار الحکیم لعمر اللّه لو یظهر ما قدّر له اقلّ من سمّ الابرة لتطیر الأرواح و تهتزّ الأجساد انّ ربّک هو النّاطق فی المآب

بلسان پارسی بشنو الحمد للّه فائز شد بآنچه که در کتب الهی از قبل و بعد مذکور و مسطور است شنید و دید آنچه را که از برای او از عدم بوجود آمد قبل از صعود و بعد بآثار قلم اعلی فائز گشت قد ذکره بذکر لو یلقی علی التّراب یهتزّ و یقول لک الحمد یا مولی الأسمآء و لک الثّنآء یا فاطر السّمآء ترا وصیّت مینمائیم بصبر و اصطبار و عمل خالص پاک چه که او در مقامی است که میشنود و می‌بیند هیچ امری از امور شما نزد او مستور نیست یسمع و یری انّ ربّه هو السّمیع البصیر دوستان آن ارض را مکرّر ذکر نمودیم مخصوص در این ایّام از برای هر مدینه و شهر و قریه نازل شد آنچه که عرفش قطع نشود و بافصح بیان اولیا را ذکر نماید طوبی للفائزین الحمد للّه ربّ العالمین انتهی للّه الحمد قبل از صعود بحضور فائز و بعد از صعود فائز شدند بآنچه که ببقآء ملک و ملکوت باقی و دائم است و در حین نزول زیارت ملأ اعلی بهنیئاً ناطق و بمریئاً ذاکر فی‌الحقیقه این ایّام ایّام صعود است چه که فائز میشود انسان بآنچه که شبه و مثل نداشته و ندارد باری در هر حال حقایق الفضل و العطآء و زمام الذّکر و الثّنآء در قبضۀ قدرت اوست انّه هو الفرد الواحد المشفق الباذل الکریم لا اله الّا هو العلیم الحکیم

و اینکه مرقوم داشتند مدّتهاست خبری از ساحت مقصود نرفته یک سنۀ قبل بل ازید که آن مرحوم بطراز حیات ظاهره مزیّن بود جواب نامۀ آن حبیب مکرّم را این عبد نوشته ولکن نظر بظلم ظالمی که بر سریر حکومت این ارض ساکن در ارسال آن تأخیر رفت چه که آن ظالم هر یوم در صدد بوده و بعد از تغییر و تبدیل او آن نامه ارسال شد امید هست تا حال رسیده باشد الحمد للّه در ساحت امنع اقدس مذکور بوده و هستید تأخیر جواب را حوادث ایّام سبب بوده و هست چندی است در این ارض منکرین و معرضین بکلمات نالایقه ناطق اگر در ارسال تأخیر رفت ولکن حقّ جلّ جلاله را از اظهار امر هیچ شیئی از اشیاء نه از بأساء و نه از ضرّاء و نه اعراض معرضین و نه انکار معتدین و نه سطوة ظالمین منع ننموده و نخواهد نمود انّ ربّنا و ربّکم و مقصودنا و مقصودکم هو المقتدر القدیر

در این حین نامه‌ئی که بحبیب روحانی جناب آقا محمّد علیه بهآء اللّه ارسال نمودند بساحت اقدس ارسال نمود و امام وجه بشرف اصغا فائز و از برای مرحوم مرفوع علیه بهآء اللّه و رحمته و فضله طلب آمرزش نمود و همچنین از برای منتسبین مرحوم ذکر بدیع مسئلت کرد مجدّد هر یک بذکر مقصود عالمیان و عنایت و رحمتش فائز گشتند واحداً بعد واحد لدی الوجه مذکور این خادم فانی از حقّ میطلبد از برای کل خیر دنیا و آخرت را مقدّر فرماید و اینکه مذکور نمودند رمس مطهّر یعنی قبر را شکافتند للّه الحمد بعد از صعود هم بر او وارد شد آنچه که ملأ اعلی بذکرش ناطق این اعمال شنیعه است که سبب محرومی عباد و نزول بلایا از قبل و بعد شده بعد از عرض این فقره در ساحت امنع اقدس اعلی فرمودند از این فقره محزون مباش قسم بآفتاب عدل که از افق سماء امر اشراق نموده آثار این عمل از دفتر عالم و صحف اللّه محو نخواهد شد مشرکین حضرت قدّوس را بعد از شهادت سوختند و نقطۀ اولی روح ما سواه فداه را بعد از ارتقاء روح من غیر کفن و ستر عمل نمودند آنچه که آثار شقاوت و قساوت آن نفوس بدوام ملک و ملکوت باقی و دائم است یا محمّد رضا از ظلم فراعنۀ ارض و جبابرۀ عصر ظاهر شده آنچه که اهل مدائن عدل و انصاف نوحه مینمایند جمیع بلایا که از اوّل امر تا حین باین مظلوم رسیده چون للّه و فی سبیل اللّه بوده محبوب بوده و هست مجدّد منتسبین را از جانب مظلوم ذکر نما و تسلّی ده بگو اگر بلایای واردۀ بر نفس حقّ ذکر شود عالم وجود رجای عدم نماید انّ ربّکم هو الصّبّار و هو السّتّار و یأمر احبّائه بالسّتر الجلیل و الصّبر الجمیل منتسبین جناب محمّد الّذی فاز و طاف و یکون حاضراً لدی الوجه را از قبل مظلوم تکبیر برسان انّا ذکرنا اباه من قبل بذکر جعله اللّه مالک الأذکار البهآء من لدنّا علیکم و علی من تمسّک بحبل اللّه ربّ الأرباب انتهی امواج بحر رحمت پی در پی بکمال اوج ظاهر طوبی از برای نفوسی که این ایّام صعود نمودند چه که فائز شدند بآنچه شبه و مثل نداشته و ندارد باری این خادم کل را تکبیر میرساند و از برای هر یک تأیید می‌طلبد تا فائز شوند بآنچه که ذکرش در کتاب الهی مخلّد شود انّ ربّنا الرّحمن هو العزیز الفضّال السّلام و الذّکر و البهآء علی عباد اللّه الّذین ما منعتهم ضغائن الأشرار عن التّوجّه الی اللّه مالک الرّقاب

خ‌ادم

١٠ شوّال ١٣٠٤

این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.