م‌ش

جناب محبوب فؤاد ابن حضرت اسم اللّه الأصدق المقدّس علیهما بهآء اللّه الأبهی

١۵٢١

بسم ربّنا الأقدس الأعظم العلیّ الأبهی

اللّه لا اله الّا هو الّذی ینطق فیکلّ شیء انّه لا اله الّا هو له العزّة و الجلال و القدرة و الجمال و هو الّذی فصّل بکلمة بین الحقّ و الباطل و الظّلمة و النّور و الجهل و العلم و الاقبال و الاعراض انّه هو المقتدر الّذی اقرّ بقدرته کلّ الأشیآء و بثنائه من فیملکوت الأمر و الخلق انّه هو العزیز المختار العزّة و الثّنآء و العظمة و البهآء و التّکبیر و العلآء علی ایادی امره الّذین ما نقضوا عهده و میثاقه و وردوا فی المدائن و القری لاعلآء کلمته و هدایة خلقه و اظهار امره و انتشار آثاره یسئل الخادم ربّه ان یؤیّدهم و یوفّقهم و یحفظهم و یحرسهم و ینصرهم و یمدّهم و یلهمهم ما یقرّب العباد الی افق العنایة و الألطاف

یا محبوب فؤادی آثار قلم که از فؤاد رقیق لطیف بر ورقه القا شد فی‌الحقیقه فتح باب لقا نمود و ایّام حضور آنمحبوب را یادآوری فرمود و در مقامی مبشّر بود علم اللّه از هر کلمه از کلماتش عرف محبّت محبوب عالمیان بشأنی متضوّع که از برای احدی جز کلمۀ فتبارک اللّه ملهم احبّائه ما تنجذب به افئدة المقبلین مجالی نه و توقّفی نه جلّ بارئنا و حافظنا و ناصرنا و بعد از اطّلاع و قرائت قصد مقام اعلی و مقرّ اقدس انور اسنی نموده امام وجه مالک اسماء عرض شد و بعزّ اصغا فائز گشت هذا ما نطق به مولی الآخرة و الأولی قوله جلّ جلاله

بسمی العلیّ الأبهی

قد حضر اسمک و سمعنا ندائک و وجدنا عرف حبّک و خلوصک و اقبالک الی اللّه العزیز العظیم قد عرض العبد الحاضر ما ناجیت به اللّه الّذی اتّخذ لنفسه فی السّجن مقاماً و فیه رفع ندائه و اظهر امره و سلطانه و نطق امام وجوه عباده و فتح باب فضله و رفع سمآء بیانه و زیّنها بأنوار آیاته انّه هو المقتدر علی ما یشآء و فی قبضته زمام البیان و هو الفرد العزیز المنّان

یا ابن اسمی علیک بهائی و عنایتی یعرف المجرمون بسیماهم امروز است و تظهر خافیة الصّدور و خائنة الأعین امروز است در مدینۀ کبیره ظاهر شد آنچه که مستور بود بمفتریاتی تمسّک جسته‌اند که شبه نداشته و ندارد یحیی و شیخ محمّد بمثل خودی تشبّث نموده‌اند و بفساد مشغولند هر نفسی باین ارض توجّه نماید فوراً خبر سیّالۀ برقیّه میرسد که فلان وجهی را سرقت نموده و به عکّا رفته از جمله جناب افنان آقا سیّد احمد علیه بهآء اللّه الأبهی چندی قبل بعد از توجّه او بشطر اقدس قبل از ورودشان به بیروت خبر سیّاله رسید که سیّد احمد و من معه مبلغی سرقت نموده بآنجهت متوجّه کذلک سوّلت لهم انفسهم مقامی را که جمیع منصفین شهادت میدهند بر تقدیس و تنزیهش مطالع ظلم اراده نموده‌اند بغبار مفتریات بیالایند مشیرالدّوله میرزا حسین خان غفر اللّه ورود مظلوم و رفتار و گفتار و کردار او را در مدینۀ کبیره ادراک نمود و فهمید و در مجمع اصحاب دولت و ملّت ذکر نمود الحمد للّه الّذی اظهر ما کان مستوراً فی افئدة الغافلین و المشرکین و نسئله ان یجعل اولیائه طائفین حول ارادته باستقامة تضطرب بها افئدة الظّالمین و المعتدین امروز امر الهی بمثابۀ آفتاب روشن و لائح و بقدرتی ظاهر که شبه آن دیده و شنیده نشده مع‌ذلک ظالم دولت‌آبادی بمجرّد آنکه اصغا مینماید نفسی اقبال نموده بتعجیل تمام خود او و یا کذّابی مثل او بانواع حیل در صدد اضلال برمیآید قل الهی الهی نوّر قلوب عبادک بنور معرفتک ثمّ الق علیهم ما یحفظهم من شرّ اعدائک بی‌انصافی بمقامی رسیده که فضل اینظهور را انکار نموده‌اند یحیی بفرار مشغول و او در بیت مستور و مظلوم امام وجوه کل قائم گاهی در حبس و هنگامی تحت سلاسل چون تجلّیات انوار نیّر بیان الهی فی‌الجمله اشراق نمود از خلف حجاب بیرون آمدند و عمل نمودند آنچه را که حقایق اشیاء بنوحه و ندبه مشغول و روح الأمین با ناله مشهود

از جمله در سبزوار با خلیل ملاقات نموده و گفته آنچه که حقّ بر آن آگاه ولکن عجب از خلیل که مثل آنغافل را راه داده بگو یا خلیل بدان اعمال هادی اوّل خدعه و تزویر است که در این امر وارد شده طهّر ذیلک من همزاته و همزات امثاله در صدر اسلام امثال این نفوس غافله عمل نمودند آنچه را که ثمر آن در یوم جزا آن شد که مالک وجود را آویختند و شهید نمودند یا خلیل براستی میگویم امثال آن نفوس با ما نبوده و از اصل امر آگاه نه بآثار رجوع نما لیظهر لک الحقّ امروز نفحات آیات عالم را احاطه نموده ختم رحیق مختوم باسم قیّوم برداشته شد خود را محروم مکن بقدرت و قوّت الهی بر امر قیام نما عالم فانی و ما عند اللّه باقی از اوّل اسلام الی حین نفسی از علما بر کیفیّت ظهور آگاه نه و نزد حزب شیعه جز لعن و سب چیزی نبوده یا خلیل اطلع من افق البیت باسم ربّک قل یا قوم اسمعوا اسمعوا تاللّه قد ارتفع صریر القلم الأعلی من سجن عکّآء انظروا انظروا انّ النّور اشرق و سطع من افق سمآء مشیّة اللّه ربّ العالمین یا خلیل لا تسئل من احد انّا ارسلنا الیک من قبل آیات لا تعادلها خزائن الملوک و لا ما عند العباد یشهد بذلک مالک الایجاد فیهذا المقام العزیز البدیع یا خلیل انشآءاللّه بعنایت حضرت جلیل مجدّد ببئر اوهام مبتلا نشوی در حزب شیعه از عالم و جاهل تفکّر نما خود را اکبر و اعظم و اعلم و اتقی از اهل ارض میشمردند و سبب نفسی مثل هادی بوده یا خلیل در عمارتهائیکه بایادی ظنون و اوهام بنا نهاده‌اند و تعمیر کرده‌اند تفکّر نما دیگر راضی مشو که امثال آن اوهام بمیان آید آه آه آن اوهام بظلم تبدیل شد و فزع اکبر ظاهر گشت و شنیدی که چه وارد آوردند و الی حین علما بر منابر بسب و لعن مشغولند سبب آنرا تفکّر نما شاید از ید عطای مقصود عالمیان رحیق ایقان بیاشامی و راضی نشوی مجدّد حزبی مثل حزب قبل در ارض ظاهر شود احفظ العباد امراً من لدن آمر قدیم یا خلیل ایّامیکه ظلمت سطوت عالم را اخذ نموده بود غیر اینمظلوم احدی ظاهر نه و چون فی‌الجمله نور امر مشرق بر اینمظلوم با اسیاف بغضا حمله نمودند آنچه الیوم لازمست بر آنجناب اینست که بکمال خضوع و خشوع برخیزی و مقبلاً الی کعبة اللّه باینکلمات عالیات ناطق شوی

الهی الهی سیّدی و سندی اسئلک بأمواج بحر بیانک و بالأسرار المکنونة فی کتابک و بالآیات المنزلة من سحاب فضلک ان تؤیّدنی علی الانقطاع عن دونک و التّمسّک بحبل عنایتک ای ربّ ایّدنی علی الاستقامة الکبری و التّوجّه الی بابک الّذی فتحته علی من فی الأرض و السّمآء انّک انت المقتدر علی ما تشآء لا اله الّا انت الآمر العلیم الحکیم ای ربّ احفظ عبادک من همزات المفترین و نعاق النّاعقین الّذین نقضوا عهدک و میثاقک و کفروا بآیاتک و جادلوا بحجّتک و برهانک انّک انت الفضّال المقتدر القدیر لا اله الّا انت الفیّاض المشفق الکریم

یا خلیل علیک بهآء اللّه در سنین قبل مکرّر مخصوص آنجناب آیات از سماء عنایت نازل و بتوسّط جناب ابن اصدق علیه بهائی ارسال شد اقرأها منقطعاً عن العالم انّها تجذبک الی اللّه ربّ العرش العظیم در حزب قبل خوب تفکّر نمائید که جزای اعمالشان در یوم قیام چه بود و چه شد شاید مجدّد بدام نیفتید اهل سنّة و جماعت که مبغوض کلّ اهل ایران بودند بدون تبلیغ بمجرّد ملاقات جمعی اقبال نمودند و شخصی در سودان ادّعای مهدویّت نمود صدهزار نفر دورش جمع شدند و شیعۀ ظالم بی‌انصاف عمل نمود آنچه را که از برای لسان قدرت بیان نمانده امروز روز این آیه است که میفرماید یوم یقوم النّاس لربّ العالمین و همچنین میفرماید و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظّلمات الی النّور و ذکّرهم بأیّام اللّه انّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور اگرچه ایّام ظهور مظاهر هم از ایّام اللّه محسوب ولکن این ایّام مخصوص است بایّام اللّه در کتب الهی یا خلیل آن نفوس مثل هادی و غیره نزد مؤمن اوّل من آمنند و نزد کافر اوّل من کفر لعمر اللّه انّه لیس من فوارس مضمار العلم و العرفان براستی میگویم خذ الکتاب بقوّة لا تمنعک الجنود و الصّفوف و بقدرة لا تضعفها ظلم الظّالمین و ضوضآء المعتدین انتهی

له المنّة و الفضل و العطآء بما اظهر لعباده لآلئ کنوز عرفانه و جواهر خزائن بیانه انّه هو المقتدر علی ما یشآء و هو الفضّال الکریم فی‌الحقیقه هر منصفی متحیّر و هر صاحب عدلی مبهوت چه که حزبیکه خود را افضل و اعلای اهل عالم میشمردند در یوم جزا از ایشان ظاهر شد آنچه که از اوّل عالم الی حین نشده وقتی از اوقات فرمودند یا عبد حاضر ناله و حنین منابر ایران مرتفع و بلسان افصح ندا مینمایند و میگویند الها سیّدا سندا مقصودا محبوبا ما را از برای ذکر و ثنایت خلق فرمودی و ترتیب عنایت نمودی حال محلّ اعادی نفس تو شده توئی سمیع و توئی بصیر میشنوی که چه میگویند و مشاهده نموده‌ئی که چه کرده و چه میکنند و حال مجدّد بعضی بترتیب چنین حزبی مشغول انتهی

اینعبد نظر بمحبّت و همچنین اخلاصیکه بجناب ایشان بوده لازم دانستم بعضی امورات وارده را ذکر نمایم چه که ملحدین بحیله و تزویر تمسّک نموده‌اند و هر نفسی را که شنیده‌اند با او گفتگوئی شده باو توجّه مینمایند جمیع آگاهند که آن نفوس سالها از سطوت ایّام مستور بوده‌اند و چون بقوّت مالک ممالک علم و عرفان امر مرتفع شد و ندا از هر شطری ظاهر و نیّر بیان از هر جهتی ساطع با سیوف ضغینه و بغضا بیرون آمدند البتّه ایشان آگاهند که چه مقدار نفوس از جذب بیان مقصود عالمیان قصد مقرّ فدا نمودند و جان رایگان در قدوم مولی الأنام نثار کردند امّا میرزا هادی بمجرّد آنکه شنید او را بابی گفته‌اند اضطراب ارکانش را اخذ نمود و از برای زندگانی دو یوم دنیا از حیات ابدی و زندگی سرمدی گذشت و بر منبر گفت آنچه که سزاوار خود او بود لعمر مقصودنا نطق بما ناح به الرّوح الأمین در هر مقام بر منبر رفته و کلمه‌ئی گفته بر یکمنبر تبرّی نموده و خود را از کشتن نجات داده یا حبیب فؤادی بقاء وجودش گواهست بر نفاقش و نورین نیّرین و جناب اشرف و من قبلهم جناب کاظم علیهم منکلّ بهآء ابهاه شهادت هر یک شاهدیست مبین بر ایمان و عرفان و استقامت و ایقانشان صاحبان بصر و سمع اگر خود بعین انصاف و سمع عدل در آنچه از اوّل اینظهور اعظم الی حین ظاهر شده تفکّر نمایند و مشاهده کنند کل بکلمۀ اقبلنا الیک یا اله العالم ناطق گردند سبحان‌اللّه مع انفاق نفوس مقدّسه ارواح و اموال خود را و همچنین قیام بر خدمت امر امام وجوه خلق متوهّمین در بیداء غفلت و هیماء اوهام سائر و سالکند مع آنکه کل میدانند او و امثال او اطّلاع بر اصل این امر نداشته و ندارند چه که با حقّ نبوده‌اند اینعبد قریب چهل سنه بخدمت حاضر بوده و کل بر اینفقره آگاهند مع‌ذلک هیچ از اینعبد سؤال ننموده‌اند که شاید بنور صدق منوّر گردند و در اینظهور ظاهر نشود آنچه که مجدّد سبب بلایای لاتحصی و رزایای لاتعدّ گردد باری اینفانی لوجه اللّه عرض نموده و مینماید که آنحضرت آگاه باشند و بیقین مبین بر امر قیام نمایند قیامیکه قعود آنرا نیابد و بآن تبدیل نشود حضرت مقصودیکه بقدرت الهی و قوّت حضرت باری امام وجوه امرا و علما قیام فرمود ستر اخذ ننمود و بحجاب تمسّک نجست و احکام و اوامر الهی را القا فرمود از او احتراز نموده‌اند چه که عبدۀ اوهامند و آنحضرت میدانند لوح حضرت سلطان که از ساحت اقدس ارسال شد شنیده‌اند و همچنین نامه‌های ملوک را یا محبوب فؤادی معرضین بظلمی ظاهر شده‌اند که شبه نداشته و ندارد و در سنین قبل مکرّر الواح مخصوص آنحضرت نازل و ارسال شد و جناب ابن اسم اللّه اصدق علیه بهآء اللّه الأبهی مأمور بتبلیغ آن بوده خذ زمام الأمر بقدرة من عند اللّه ربّنا و ربّکم و ربّ العرش العظیم ثمّ اهد النّاس الی صراطه المستقیم و نبأه العظیم حال قریب صد جلد آیات و بیّنات از سماء مشیّت نازل در مفتریات بمقامی رسیده‌اند که هر صاحب صدق و عدل و انصافی شهادت میدهد بر ظلم آن نفوس غافله یک حکایت لوجه اللّه عرض مینمایم تا آنکه فی‌الجمله مقام مفترین و کاذبین معلوم شود یومی از ایّام حضرت مرفوع جناب حاجی سیّد جواد علیه بهآء اللّه الأبهی معروف به کربلائی بحضور فائز عرض نمودند خال حضرت جناب حاجی میرزا سیّد محمّد و خال دیگر علیهما بهآء اللّه الأبهی بزیارت نجف و کربلا فائز شده‌اند و حال مراجعت نموده‌اند و ارادۀ رجوع بوطن دارند جمال قدم فرمودند بایشان چیزی گفته‌ئی عرض کرد خیر فرمودند چرا شما باید بتبلیغ امر اللّه مشغول باشید حال برو از قول ما سلام برسان و ایشان را بحضور آور کن دلیلهما الی ساحة العزّ و الجلال تشریف بردند یوم دیگر مع حضرت خال راجع شدند و بحضور فائز ولکن جناب خال کبیر تشریف آوردند من‌دون اخوی دیگر بعد از حضور امواج بحر بیان مقصود عالمیان بشأنی ظاهر که احدی قادر بر احصا نبوده بالأخره فرمودند ما دوست نداریم که شما از سدرۀ مبارکه که مابین شما روئیده و باثمار حکمت و بیان مزیّن محروم مانید عرض نمود مولای هزار و دویست سال شنیدیم که حضرت قائم در مدن معروفۀ مشهوره ساکنند و اولادهای آنحضرت هر یک بکمال عزّت و عظمت در آنمدن موجود و هر نفسی کلمه‌ئی در تولّد آنحضرت ذکر مینمود فی‌الحین اخذش مینمودند و خونش میریختند و از این گذشته حکایت ناحیۀ مقدّسه چه شد ذکر بحر و غالیچه کجا رفت و همچنین از جمیع علمای حزب شیعه شنیده‌ایم که آنحضرت میآید و ظاهر میشود و دیون شیعیان را ادا میفرماید و جمیع ارض را مسخّر مینماید و همچنین ذکرهائیکه اینعبد از ذکرش عاجز است چه که مطلب بطول میانجامد بالأخره عرض نمودند مع عظمت و جلال و ذکر خوارق عادات حال میگویند خواهرزادۀ شماست اینعبد چگونه قبول نماید آنچه از قبل گفته شده حال خلاف آن بمثابۀ آفتاب روشن و ظاهر تکلیف اینعبد چیست نمیدانم بعد لسان عظمت باینکلمۀ علیا ناطق یا خال حال بمقرّ خود توجّه نمائید و اخبار و شبهات مذکوره و آنچه که سبب توقّف شماست درست در آن تفکّر کنید و معیّن نمائید مع جناب اخوی تشریف بیاورید لو شآء اللّه یبدّل الشّبهات بآیات محکمات انّه علی کلّ شیء قدیر یوم بعد من غیر اخوی تشریف آوردند و یک یک شبهات را ذکر نمودند و جواب نازل و آنچه نازل شد مابین عباد برسالۀ خال معروف و نظر بحکمت بالغه از بعد اسم خال را برداشتند و بکتاب ایقان موسوم گشت حال همین میرزا هادی بامثال خود گفته کتاب ایقان از میرزا یحیی است جمیع افنان موجود شما تفحّص نمائید تا کذب مفترین معلوم و واضح گردد امید آنکه آنحضرت از اقوال ناشایستۀ آنقوم بگذرند و بآثار توجّه نمایند امر بمثابۀ آفتاب از برای آنحضرت واضح شود

الهی الهی هذا عبدک و خادمک تعلم و تری انّه ما یتکلّم من عنده بل بما عرّفته بفضلک و علّمته بسلطانک اسئلک یا مقصود العالم و الظّاهر بالاسم الأعظم ان تؤیّد عبادک علی الرّجوع الیک و الانابة لدی باب فضلک ثمّ وفّقهم علی التّدارک علی ما فات عنهم فی ایّامک انّک انت المقتدر العزیز المختار لا اله الّا انت المالک فی المبدء و المآل

حسب الأمر آنمحبوب فؤاد آنچه باسم میرزا هادی دولت‌آبادی نازل شده و نزد اولیا موجود جمع نمایند و بنویسند و بید امینی بجناب خلیل علیه بهآء اللّه برسانند تا ملاحظه نمایند و همچنین کتب آیات و بعد اخذ نمایند چند سنه میشود باسم ایشان لوحی مخصوص نازل نشده اگرچه از قبل مکرّر باسم ایشان آیات نازل و ارسال شد و هر یک حجّتی بود لائح و برهانی بود ساطع از برای اثبات امر عنقریب از جمیع اقطار عالم ندای بلی بلی و لبّیک لبّیک مرتفع خواهد شد چه که مفرّی از برای احدی نبوده و نیست نسئل اللّه ربّنا و ربّ العرش و الثّری ان یؤیّد الکلّ علی ما یحبّ و یرضی

ذکر حضرت مرفوع مغفور مرحوم جناب فائز علیه بهآء اللّه الأبهی را فرمودند بعد از عرض در ساحت امنع اقدس اعلی اینکلمات عالیات محکمات مخصوص ایشان نازل قول الرّبّ تعالی و تقدّس

هو المبیّن المشفق الکریم

شهد اللّه انّه لا اله الّا هو و الّذی فاز فی ایّامه انّه هو الفائز و سمّی به من لسانه المقدّس العزیز البدیع نشهد انّه فاز بالایمان فی اوّل الأیّام و شرب رحیق العرفان من ایادی عطآء ربّه الرّحمن انّه هو الّذی زیّنه اللّه بطراز الاستقامة الکبری بحیث ما منعته ضوضآء العباد و لا زماجیر الّذین انکروا حکم المآب یا فائز علیک بهائی و عنایتی و رحمتی افرح فی الفردوس الأعلی بما ذکرک مولی الوری فی سجن عکّآء طوبی للسانک بما اقرّ بتوحید اللّه ربّ العرش و الثّری و اعترف بما انزله القلم الأعلی فی الأفق الأبهی و طوبی لقلبک بما اقبل الی افق الظّهور و لسمعک بما سمع ندآء مکلّم الطّور اذ ارتفع بالحقّ الّذی به نفخ فی الصّور و قام اهل القبور و ظهر یوم النّشور و طوبی لبصرک نشهد انّه فاز بآثار اللّه و بمشاهدة الّذین نبذوا الوری ورائهم مقبلین الی مشرق آیاته و مطلع بیّناته و مصدر احکامه و طوبی لوجهک بما توجّه الی شطره و لسمعک بما سمع ندائه الأحلی اذ ارتفع بین الأرض و السّمآء نسئل اللّه تبارک و تعالی ان ینزل علیک من سمآء کرمه امطار رحمته و یرزقک من اثمار سدرة المنتهی فیکلّ صباح و مسآء و یفتح علیک فیکلّ الأحیان ابواب العنایة و الفضل و الاحسان انّه هو المشفق العزیز المنّان

سبحانک اللّهمّ یا الهی و سیّدی و سندی و مقصودی و محبوبی اشهد بتوحید ذاتک و تقدیس نفسک عن المثل و الأمثال و اعترف بقدرتک و سلطانک و عظمتک و اقتدارک اسئلک یا اله الکائنات و مقصود الممکنات برایات آیاتک و اعلام هدایتک و بالنّور السّاطع اللّامع الّذی اشرق من افق ارادتک بأمرک و عزّک و بحفیف سدرة المنتهی و خریر کوثر الحیوان فی الفردوس الأعلی و بهذا التّرب الأطهر و هذا الرّمس المطهّر ان تقض لی حوائجی و تغفر لی و لأبی و امّی و الّذین آمنوا بک و بآیاتک ای ربّ قدّر لی خیر الآخرة و الأولی و ما قدّرته لعبادک الأصفیآء الّذین ما منعتهم شبهات العالم و لا اشارات الأمم عن التّوجّه الی بساط عزّک و التّقرّب الی ساحة مجدک انّک انت المقتدر علی ما تشآء لا اله الّا انت الغفور الرّحیم انتهی

للّه الحمد بعد از ذکر صعود حضرت مرفوع علیه بهآء اللّه الأبهی امام وجه امواج بحر عنایت و غفران را این خادم در ساحت اقدس مشاهده نمود از جمیع جهات رحمت کبری و عنایات عظمی بحضرت مرفوع متوجّه امید آنکه ابناء مقام ایشان را اخذ نمایند و بآنچه سزاوار ایّام است تمسّک کنند ذکر ایشانهم در ساحت اقدس مذکور الشّکر للّه و العظمة له و العنایة له چه که از لسان عظمت ظاهر شد آنچه که تلافی ما فات عنه را نمود این خادم از حقّ جلّ جلاله میطلبد آنچه را که سبب توفیق و تأیید است تعالی فضل هذه الأیّام و عنایته و رحمته و فضله

مخصوص جناب مرحوم از لسان عظمت ظاهر شد آنچه که ببقاء ابدی و عنایت سرمدی فائز گشته هنیئاً له و مریئاً له حسب الأمر ابناء و منتسبین علیهم بهآء اللّه را ذکر نمایند و بصبر و اصطبار وصیّت کنند انّه هو المشفق الغفور الرّحیم

اسامی مذکورۀ در نامۀ آنمحبوب فؤاد امام کرسیّ حقّ جلّ جلاله عرض شد و هر یک فائز شد بآنچه که شبه و مثل نداشته و ندارد هذا ما نزّل لجناب رفیع خ‌ا علیه بهآء اللّه قوله تبارک و تعالی

هو العلیم الحکیم

هذا یوم فیه اثمرّت اشجار الفردوس الأعلی بأثمار الحکمة و البیان و ارتفع خریر مآء الحیوان باسم اللّه مالک الامکان و سطع النّور من افق الظّهور بما استوی مکلّم الطّور علی عرش البیان تعالی الرّحمن الّذی اتی بقدرة و سلطان یا رفیع علیک بهائی البدیع افرح بما اقبلنا الیک من هذا الشّطر الّذی منه اضائت الآفاق و ذکرناک بذکر اذ ظهر من اللّسان خضعت له الأذکار کن متمسّکاً بحبل العطآء و متشبّثاً بذیل رحمة ربّک مالک ملکوت الأسمآء ایّاک ان تحزنک مقالات الغافلین او تحجبک شبهات الّذین کفروا باللّه مولی الأنام خذ الکتاب بقوّة من عندنا انّه یقرّبک الی الأفق الأعلی المقام الّذی فیه ناد المناد الملک للّه مالک الرّقاب قل

لک الحمد یا مولی الوری و لک الثّنآء یا مالک الآخرة و الأولی و لک البهآء یا ربّ العرش و الثّری بما هدیتنی و قرّبتنی و انزلت لی ما یکون باقیاً بدوام اسمائک و صفاتک انّک انت المقتدر العزیز الوهّاب

و هذا ما نزّل لجناب یوسف خ‌ا علیه بهآء اللّه

هو النّاطق الأمین

هذا کتاب یمشی و یقول قد اتی الوعد و هذا هو الموعود الّذی اذ ظهر نطقت الأشیآء کلّها تاللّه قد ظهر محبوب من فی السّموات و الأرضین هذا یوم فیه ظهر ما کان مستوراً فی ازل الآزال یشهد بذلک من نطق امام الوجوه الملک للّه ربّ العالمین یا یوسف خ‌ا قد ذکرک من احبّنی و شرب رحیق البیان من کأس عطائی ذکرناک بآیات لا تعادلها ما کان مشهوداً علی وجه الأرض و مکنوناً فی طبقاتها کذلک نطق لسان العظمة فضلاً من عنده و هو الفضّال الکریم خذ قدح البیان باسم محبوب الامکان ثمّ اشرب منه انّه یجذبک الی مقام تنطق فیه الذّرّات الملک و الملکوت و العظمة و الجبروت للّه المقتدر العزیز الحمید

و هذا ما نزّل لجناب میرزا هدایت علیه بهآء اللّه

بسمی المقتدر المهیمن علی الأسمآء

طوبی لک یا هدایت بما هداک اللّه الی نبأه المبین و صراطه المستقیم قد اخذ فرح الظّهور ممالک الغیب و الشّهود و القوم اکثرهم من الغافلین قد نبذوا ما امروا به فی الکتاب و اخذوا ما نهوا عنه بما اتّبعوا کلّ شیطان مریب طهّر قلبک بمآء الانقطاع و لسانک من کوثر البیان و قل

الهی الهی لک العطآء بما سقیتنی کوثر البقآء و لک البهآء بما هدیتنی الی افقک الأعلی اشهد انّ فضلک احاط الأرض و السّمآء اسئلک بأنوار عرشک و اسرار کتابک و بالّذی به ارتعدت فرائص عبادک ان تجعلنی مستقیماً علی حبّک بحیث لا تمنعنی الأسمآء عن التّقرّب الی بساطک و لا الأشیآء عن التّوجّه الی انوار وجهک ای ربّ تری عبدک هذا متمسّکاً بحبل جودک و منتظراً ظهورات عفوک و عطائک اسئلک ان لا تخیّبه عمّا عندک انّک انت المقتدر الغفور الرّحیم

و هذا ما نزّل لجناب میرزا محمّد حسین م‌س ابن علیه بهآء اللّه

بسمی الفضّال العلیم الحکیم

یا ایّها النّاظر الی الوجه انّا اردنا ان نذکرک فیهذا الحین فیهذا السّجن العظیم لیأخذک جذب ندآء ربّک و یقرّبک الیه انّه هو المقتدر علی ما یشآء و هو الفیّاض الغفور الکریم اذا سطع النّور و تکلّم مکلّم الطّور اعرض عنه العباد منهم من منعته الأسمآء عن موجدها و منهم من غرّته الدّنیا و الوانها و منهم من اخذ الکتاب بقوّة لا تضعفه جنود الأرض و ما فیها تبارک اللّه مولی العالم الظّاهر بالاسم الأعظم الّذی به نطقت الأشجار الملک للّه مالک هذا المقام الکریم یا محمّد قبل الحآء و السّین اسمع ندآء اللّه ربّ العالمین انّه یذکرک بما یقرّبک الیه انّه هو ارحم الرّاحمین توکّل فیکلّ الأمور علی اللّه المقتدر القدیر و بلّغ النّاس بالحکمة و البیان و عرّفهم صراط اللّه المستقیم ایّاک ان یمنعک ما عند القوم عن اسمی القیّوم و ایّاک ان تضعفک قوّة کلّ ظالم بعید ضع العالم و ما فیه و خذ ما نزّل فی کتابی المبین کذلک غنّت حمامة البیان علی الأغصان امراً من لدن آمر حکیم

هذا ما نزّل لجناب شیخ اسمعیل علیه بهآء اللّه

بسمی الغفور الرّحیم

قد ظهر الصّراط و وضع المیزان الأمر للّه المقتدر العزیز المنّان قد اخذ اهتزاز الظّهور من فی القبور و ظهر کلّ امر مستور فضلاً من لدی اللّه ربّ الأرباب انّا سمعنا ندائک نادیناک عن یمین البقعة النّورآء من السّدرة الخضرآء اللّه لا اله الّا هو الفرد الواحد المقتدر الغفّار یا شیخ یا اسمعیل اعلم انّ النّورین الأنورین الحسن و الحسین قصدا مقرّ الفدآء شوقاً للقائی سرعا و حضرا و فازا بما قدّر لهما من لدی اللّه مالک الایجاد ما منعتهما الدّنیا و الوانها و الأشجار و اثمارها قد اقبلا و انفقا ارواحهما فی سبیل اللّه مالک یوم القیام کم من عبد اقبل الی مقرّ الفدآء و ما رجع بما فدی روحه فی حبّ اللّه مطلع الأنوار اذا فزت بندائی و شربت رحیق بیانی قل

الهی الهی لک الحمد بما نوّرت قلبی بنور معرفتک و هدیتنی الی مشرق وحیک و مطلع الهامک اسئلک به و بسلطانه و بعزّه و بهائه ان تجعلنی ناصر امره و القائم علی خدمته بحیث لا تزلّنی شبهات العالم و اعراض الأمم انّک انت المقتدر المهیمن العزیز العلّام

هذا ما نزّل لجناب حاجی محمّد ع‌ر علیه بهآء اللّه

بسمی العزیز الفضّال

قد اتی الأمر و ظهر ما کان مستوراً عن الأبصار و نزّلت الآیات و برزت البیّنات و القوم فی غفلة و ضلال الّا الّذین نبذوا الأوهام ورائهم مقبلین الی اللّه مولی الأدیان قد اتی مشرق وحی اللّه الّذی به ناحت القبائل و ظهرت الزّلازل کذلک قضی الأمر من لدی اللّه مالک المبدء و المآب یا محمّد اشکر بما ذکرک الفرد الأحد من شطر السّجن بما انجذبت به افئدة العباد قل یا ملأ الأرض اسمعوا النّدآء انّه ارتفع فی الأفق الأعلی ایّاکم ان تمنعکم اوهام الّذین انکروا امر اللّه اذ اتی بالحجّة و البرهان یا قوم هذا یوم اللّه و هذا یوم کان مذکوراً فی الکتب و الزّبر و الألواح ایّاکم ان تمنعوا انفسکم عن هذا الأمر الّذی به تضوّع عرف البیان فی الامکان کذلک نطق الکتاب اذ یمشی فی اعلی المقام من النّاس من قال هل الکتاب یمشی قل ای وربّ الأرباب یمشی و ینطق بل یأکل رغماً لکلّ منکر مرتاب نسئل اللّه ان یوفّقک علی استقامة تستقیم بها ارجل الأنام و یوفّقک علی ذکره و ثنائه و ینطقک بما تنجذب به افئدة اولی الألباب

و هذا ما نزّل لجناب آقا میرزا احمد ن‌ه‌ا علیه بهآء اللّه

هو المجیب بالحکمة و البیان

سبحان‌اللّه نور ظهور مکلّم طور عالم را منوّر نموده و آیات و بیّنات الهی احاطه فرموده بشأنیکه از برای منصفین مجال اعراض و انکار نمانده طوبی از برای منصفیکه بسمع و بصر خود بمشاهده و اصغا فائز گشت سبحان‌اللّه غفلت بمقامی رسیده که حروف را بر امّ الکتاب مقدّم داشته‌اند بگو ای ملأ بیان ضعوا الظّنون و الأوهام تاللّه الحقّ قد اشرق نیّر الایقان من افق ارادة اللّه ربّ العالمین خود را از سلاسل اسماء فارغ نمائید و بآزادی قصد مقام اعلی و ذروۀ علیا کنید امروز نفحات آیات الهی متضوّع و اسرار مستوره ظاهر و مشهود خود را محروم منمائید و از ما عندکم به ما عند اللّه توجّه نمائید امروز بحر عطا موّاج و آسمان فضل مرتفع طوبی از برای نفسیکه اعراض ارباب عمائم او را از تقرّب منع ننمود و از توجّه بازنداشت کذلک ذکرک المظلوم فی هذه اللّیلة الدّلمآء لتشکر و تقول لک الحمد یا مقصود من فی السّموات و الأرضین انتهی

الحمد للّه هر یک از اسامی مذکوره برحیق بیان مقصود عالمیان فائز شد امید آنکه بیاشامند و بر خود حتم نمایند که بقدر قوّه عباد را از اوهام حزب شیعۀ غافله حفظ کنند باسماء از مالک آن محروم نمانند هزار و دویست سنه یا وصیّ گفتند و از حقّ جلّ جلاله ممنوع و محروم بالأخره اعمال و افعال و اقوالشان ثمره‌ئی که بخشید سفک دم اطهر بود یا علی گفتند و مالک وجودیکه بکلمه‌اش هزار علی خلق میشود شهید کردند باری یوم یوم اللّه است طوبی از برای نفسیکه از این کأس بیاشامد منقطعاً عمّا سواه و التّأیید من اللّه مالک الأسمآء و الصّفات

ذکر محبوب فؤاد حضرت حیدر قبل علی علیه بهآء اللّه الأبدی را نمودند حسب الأمر مأمور شدند که دیدنی از اولیا نمایند و مراجعت کنند باید آنمحبوب فؤاد در لیالی و ایّام بر خدمت قائم باشند و بذکر و ثنای حقّ ناطق اصحاب اینظهور اعظم باید بشأنی مستقیم باشند که عالم و ما فیه من العباد و الأشیآء و الألوان و الزّخارف و الکتب ایشانرا از افق اعلی منع ننماید شاید کنوز حقیقی ظاهر گردد و آن رجالی هستند که غیر اللّه را معدوم صرف شمرند ناعقین بسیارند در هر شهر و دیار ظاهر شوند این از اخباری است که در عراق و ارض سرّ و اوّل سجن اعظم از قلم اعلی جاری این ارض هم خالی از ناعقی نبوده و نیست خدمت حضرت محبوب جان جناب حیدر قبل علی علیه بهآء الرّحمن و عنایته تکبیر عرض مینمایم و از حقّ جلّ جلاله از برای ایشان مدد میطلبم للّه الحمد در حضور مذکورند و بعنایت فائز اولیای آن ارض را تکبیر و ذکر و ثنا میرسانم و از برای ایشان میطلبم آنچه را که سبب ارتفاع کلمة اللّه و ارتقاء مقام است

ذکر جناب حبیب روحانی آقا احمد علیه بهآء اللّه و عنایته را فرمودند بعد از عرض در ساحت امنع اقدس این آیات عالیات محکمات مبارکات مخصوص ایشان از سماء مشیّت مالک اسماء و صفات نازل قوله جلّ بیانه و عزّ برهانه

هو المشفق الکریم

حمد و ساذج آن شکر و جوهر آن سزاوار بساط قرب قدس حضرت مقصودیست که خلق بدیع را بارادۀ مطلقۀ نافذۀ جاذبه از عدم بحت بطراز وجود ظاهر فرمود و مزیّن داشت این خلق از ما عند القوم یعنی حزب قبل و بیان و ما عندهم مقدّس و منزّهند چه که من‌دون این حکم بدیع در مقام اوّل و رتبۀ اولی صادق نه طوبی از برای صدریکه باسم یا طاهر مقدّس از نقشهای عالم است و از برای اذنیکه مطهّر از قصصهای کاذبۀ امم است ایشانند اهل بها و اصحاب سفینۀ حمرا که از قلم اعلی در قیّوم اسماء ذکرش نازل و راسخ و ثابت و مرقوم یا احمد علیک بهائی و عنایتی لازال مذکور بوده و هستی نامه‌های شما که بعبد حاضر ارسال داشتی هر یک بشرف اصغا فائز و بلحاظ عنایت مخصوصه مشرّف طوبی لک و لأبیک الّذی زیّن اللّه ظاهر الأرض بوجوده و باطنها بجسده لعمری قد انزلنا له ما لا تعادله زخارف الدّنیا کلّها و لا بیانات العلمآء و لا زفرات العرفآء و لا آه آه الحکمآء مقصود از علما و عرفا و حکما در اینمقامات نفوسی هستند که باسباب ظاهره خود را میآرایند و در باطن سدود مانعه‌اند از برای احزاب عالم والّا عارف حقیقی و عالم معنوی و حکیم الهی در عرصۀ ظهور بیان مالک ادیان بر سرر ایقان متّکی و مستوی یا احمد انشآءاللّه بمثابۀ نار مشتعل و بمثابۀ نور لائح و ساطع باشی بشأنیکه کل از حرارت محبّتت سبیل الهی را بیابند و حقّ را از باطل تمیز دهند و باستقامتی فائز گردند که حرکت عالم آنرا حرکت ندهد و ضوضای امم آنرا نلغزاند اولیای آن ارض و اطراف را از قبل مظلوم تکبیر و سلام برسان قل افرحوا بما اقبل الیکم مالک الوجود و سلطان الغیب و الشّهود و ذکرکم بذکر جعله سلطان الأذکار و امّها لهم ان یقولوا

لک الحمد یا محبوب الأرض و السّمآء و لک الثّنآء یا مالک الفردوس الأعلی و لک الشّکر یا من باسمک خضعت الجنّة العلیا نسئلک یا محبوب العالم و مقصود الأمم ان تؤیّدنا علی القیام علی خدمة امرک بحیث لا تمنعه الجنود و الصّفوف ای ربّ ترانا منقطعین عن دونک و متمسّکین بحبل قدرتک قدّر لنا ما ینبغی لجودک و عطائک و رحمتک و الطافک انّک انت المقتدر علی ما تشآء و فی یمینک ازمّة من فی السّموات و الأرضین

البهآء المشرق من افق سمآء رحمتی علیک و علی الّذین نسبهم اللّه الیک و علی الّذین یحبّونکم لوجه اللّه مالک هذا المقام العزیز المنیع انتهی

اینفانیهم خدمت ایشان سلام و ثنا و تکبیر و بها میرساند حقّ شاهد و گواه که از نظر نرفته‌اند و لازال در بساط بیان مقصود عالمیان دارای مقام بوده‌اند امید آنکه از سدره‌های وجود اثمار طیّبۀ طاهره که سبب اعلاء کلمة اللّه است ظاهر شود و عالم بنعمت قرب متنعّم گردد انّ ربّنا هو المقتدر القدیر و بالاجابة جدیر

اینکه در بارۀ ابن جناب مرفوع مرحوم ملّا غلام رضا علیه بهآء اللّه الأبهی مرقوم فرمودند چندی قبل مخصوص ایشان لوح امنع اقدس و همچنین زیارت از لسان عظمت نازل و ارسال شد فی‌الحقیقه تجلّیات انوار نیّر عنایت حقّ جلّ جلاله نسبت بایشان و جناب ابن بمثابۀ نور ساطع و لائح له الحمد و له الشّکر و له الثّنآء و له البهآء از حقّ از برای ایشان تأیید و توفیق میطلبم و بعد از عرض ذکر اسم ایشان امام کرسیّ بیان مقصود عالمیان این آیات محکمات نازل قوله تبارک و تعالی یا مهدی علیک بهائی و عنایتی چندی قبل از جهة عرش اعظم آیاتی نازل الّتی بها ماج بحر الغفران و هاج عرف عنایة ربّک الرّحمن و بها اشرق نیّر الفضل و ظهر ما یکون باقیاً بدوام ملکی و ملکوتی انّ ربّک هو الغفور الرّحیم قد ظهر ما لا نفاد له لتشکر ربّک المبیّن العلیم مکرّر ذکر من صعد الی الأفق الأعلی از قلم ابهی جاری و نازل اشکر و قل

لک الحمد یا بحر العطآء و لک الشّکر یا مالک البقآء اسئلک ان تؤیّدنی علی خدمة امرک بحیث لا یمنعنی منع المانعین و ضرّ الظّالمین و نار المعتدین و اعراض المعرضین

و امّا ما سئلت فی البیت لک ان تؤدّی به دیون من صعد الینا هذا ینبغی لک و لمن تمسّک بهذا الحبل المتین قل لک الحمد یا اله من فی السّموات و الأرضین

یا ابن اسمی الأصدق المقدّس قد فاز من صعد الی الأفق الأبهی بما لا فاز به اکثر العباد بشّر المهدی علیه بهائی و من معه بعنایة اللّه ربّ العالمین للّه الحمد لحاظ عنایت بتو متوجّه منتسبین هر یک فرداً فرداً را بفضل و عطای حقّ بشارت ده کل در ساحت اقدس مذکورند و بعنایت مخصوصه مزیّن و فائز قد قدّر لهم ما لو یظهر منه اقلّ من سمّ الابرة لینصعق العباد الّا من شآء اللّه ربّ العرش العظیم باید آنجناب بعدل ظاهر شوند که صیتش آنجهات را احاطه نماید هذا ینبغی لک و لنسبتک بهذا الأمر الأقدس الأعظم العزیز المبین کن کالنّار بین الأخیار لیجد منک کلّ نفس حرارة محبّة اللّه ربّ العرش و الکرسیّ الرّفیع قد فزت مرّة بعد مرّة و سمعت کرّة بعد کرّة ما لو یلقی علی الجبل لطار شوقاً لذکر اللّه العلیم الحکیم کذلک نطق لسان عنایتی فضلاً من عندی لیأخذک جذب البیان و یجعلک متحرّکاً منجذباً طائراً فی هوآء محبّة ربّک الرّحمن الرّحیم انتهی

اینعبد هم خدمت هر یک از منتسبین سلام و تکبیر و بها میرساند و از بدائع فضل و رحمت نامتناهی الهی از برای ایشان میطلبد آنچه را که اثمار وجود از آن ظاهر شود امید آنکه این استدعا بشرف قبول فائز و عالم از این اثمار منتفع گردد چه که ایّام ظهور است و عنایت و نعمت و مائده محیط انّ ربّنا هو المعطی الکریم و هو السّمیع المجیب الرّوح و الثّنآء و الذّکر و البهآء و التّکبیر و العلآء علی حضرتکم و علی من نسب الیکم و علی من یحبّکم و علی اصحاب السّفینة الحمرآء الّذین لن یذکر عندهم الأسمآء و ملکوتها و لا المرایا و شموسها اولئک اهل البهآء حقّاً حقّاً فی کتاب اللّه ربّ العالمین

خ‌ادم

١٩ رجب سنۀ ١٣٠٨

[یادداشت]

  • ١

    ارقام ٢ و ۵ و ١ بر طبق حساب ابجد بترتیب معادل عددی حروف ”ب“ و ”ه“ و ”الف“ است که مجموع آنها کلمه ”بها“ را تشکيل ميدهد.

این سند از کتابخانهٔ مراجع بهائی دانلود شده است. شما مجاز هستید از متن آن با توجّه به مقرّرات مندرج در سایت www.bahai.org/fa/legal استفاده نمائید.