کتابخانه

یا محبوب فؤادی و المذکور فی قلبی قد سرّتنی نسمات الحبّ

فهرست مطالب

جناب محبوب روحانی آقا میرزا علی محمّد ابن جناب اسم اللّه الأصدق علیهما بهآء اللّه ملاحظه فرمایند

۱۵۲١

بسم ربّنا الأقدس الأعظم العلیّ الأبهی

یا محبوب فؤادی و المذکور فی قلبی قد سرّتنی نسمات الحبّ الّتی سرت من حدائق عرفانکم و هزّتنی ظهورات مودّتکم الّتی ظهرت من قلم ارادتکم فی ذکر اللّه و ثنائه و حبّ اللّه و امره کأنّ جنابک ارسل مع نسیم الصّبا عرف الحدائق کلّها علم اللّه انّ به انتعش جسمی و انشرح صدری و انبسط روحی اذاً حمدت اللّه محبوب العالم و مقصود الأمم بما ایّدکم علی خدمة امره و اظهار نعمته و اعلآء کلمته و اسأله تعالی ان یقدّر لکم ما ینبغی لجوده و کرمه و افضاله انّه لهو المقتدر القدیر

سبحانک یا من بک انار افق العالم و ظهر ما کان مکنوناً فی افئدة الأمم اسألک بالاسم الّذی به توجّه کلّ وجه و نطق کلّ کلیل و بلغ کلّ غافل و ظهر کلّ مکنون و برز کلّ مخزون بأن تؤیّد عبادک و خلقک علی الاقبال الیک ای ربّ تری اصفیائک و اولیائک قاموا علی نصرة امرک و دخلوا کلّ بلد باسمک و عاشروا مع احبّائک بالرّوح و الرّیحان و عرّفوهم سبیل رضائک و ما امرتهم به فی کتابک ای ربّ انر بأنوار وجوههم ابصار قلوب عبادک ثمّ ارزقهم حلاوة آیاتک فی ایّامک ای ربّ هذا یوم بشّرت الکلّ به فی الواحک و نسبته الی نفسک و جعلته سلطان الأیّام بأمرک و قدرتک فلمّا ظهر اعرض عنه العباد الّذین جادلوا بآیاتک و انکروا برهانک و کفروا بنفسک و نبذوا کتابک الّذی اذا نزّل من سمآء مشیّتک و هوآء ارادتک خضع له کلّ کتب و کلّ صحف و کلّ زبر ای ربّ اسألک بالقدرة الّتی احاطت الممکنات و بالقوّة الّتی غلبت الکائنات بأن تنزل من سمآء جودک علی اهل مملکتک ما یقرّبهم الیک و یسقیهم کوثر عطائک و یعرّفهم ما نزّل فی کتابک و سُطّر من قلم تقدیرک ای ربّ هم الفقرآء و انت الغنیّ الکریم و هم الضّعفآء و انت القویّ القدیر اسألک یا من باسمک تحرّک القلم الأعلی و نطق لسان العرفان فی ملکوت الانشآء بأن تکتب لمن قام علی ذکرک و خدمتک کلّ خیر قدّرته فی کتابک تراه یا الهی ناطقاً باسمک و صائحاً فی امرک و متوجّهاً الی وجهک و مقبلاً الی افقک ایّده بجودک و احسانک علی ما تنجذب به افئدة خلقک انّک انت المقتدر علی ما تشآء و فی قبضتک ملکوت الانشآء لا اله الّا انت العلیم الحکیم

اصلّی و اسلّم و اکبّر علی انجم سمآء عرفانک و ایادی امرک الّذین طافوا حول ارادتک و ما تکلّموا الّا باذنک و ما تشبّثوا الّا بذیلک اولئک عباد شهدت بخدمتهم و نصرتهم و قیامهم و ذکرهم و ثنائهم کتبک و زبرک و صحفک و الواحک و بهم نصبت اعلام توحیدک فی مدنک و دیارک و رایات تقدیسک فی مملکتک اولئک لم یسبقوک بالقول فی امر من الأمور قد کانت آذانهم مترصّدة لاصغآء اوامرک و عیونهم منتظرة لأنوار وجهک اولئک عباد مکرمون اولئک عباد فائزون اولئک عباد قائمون یصلّینّ علیهم اهل الملک و الملکوت و اهل الفردوس و الجبروت و عن ورائهم لسان عظمتک لک الحمد یا الهی بما ایّدتنی علی ذکرهم و ثنائهم و علی ما هم علیه فی امرک و فی ایّامک لا اله الّا انت المحصی المحیط العلیم

و بعد عرض این فانی آنکه پس از اطّلاع بر آنچه در دستخطّ عالی مذکور بود قصد ساحت امنع اقدس نموده و تمام آن در پیشگاه حضور معروض افتاد هذا ما نطق به لسان المحبوب اذ کان ماشیاً فی منظره الأعزّ الأقدس المنیر قوله عزّ کبریائه انّا نکبّر من هذا المقام علیک یا من کنت ناظراً الی افقی و قائماً علی خدمة امری و ناطقاً بثنائی و نذکر ورودک و ما فزت به من بحر الوصال و خروجک بعد الاذن و توجّهک الی الجهات لأمر اللّه منزل الآیات و مظهر البیّنات طوبی لعمل فاز بطراز القبول و للسان فاز بثنآء اللّه و لرجل سرع الی الأمصار و الأقطار لخدمة امره العزیز البدیع

امروز روزیست که قرون اولی بساعتی از آن معادله نمینماید لم‌یزل و لایزال این یوم امنع اقدس مخصوص بوده و در کتب الهی باو منسوب هر عملی که خالصاً لوجه اللّه در او ظاهر شود او از سیّد اعمال لدی اللّه مذکور است طوبی از برای نفسی که للّه قیام نماید و لوجه اللّه ناطق گردد

یا ایّها السّاکن فی السّفینة الحمرآء باید باعانت حقّ جلّ جلاله در کلّ احیان بخدمت امر رحمن مشغول باشی که شاید نفوس بعیده را بکوثر قرب فائز نمائی و اجساد مرده را از رشحات بحر بیان زنده کنی ناس مربّی و مذکّر لازم داشته و دارند خلق بیان مع آنکه ببصر ظاهر و گوش ظاهر دیده و شنیده‌اند حجباتی را که حزب موهوم بآن متمسّک و محتجب بودند حال خود آن نفوس احجب و اضلّ مشاهده میشوند باید کوثر حیوان را بکمال حکمت و بیان مبذول داشت که شاید آگاه شوند و بر عظمت این امر گواهی دهند جوهر وجودی را که عمرها و قرنها و عهدها منتظر ظهورش بودند و در لیالی و ایّام از حقّ جلّ جلاله لقائش را سائل و آمل چون فجر یوم الهی طالع شد کل محتجب و معرض مشاهده شدند الّا من شآء ربّک ای کاش بآن اکتفا میرفت ضغینه و بغضا بشأنی ظاهر که فتوی بر قتلش دادند قسم بآفتاب افق امر که محتجبین اهل بیان از آن نفوس اشقی و اطغی و اضلّ مشاهده میشوند لذا باید لوجه اللّه آن جناب و نفوس مطمئنّۀ موقنۀ راضیه بر حفظ نفوس ضعیفه قیام نمایند که شاید از نار نفس و هوی محفوظ مانند و بخباء مجد و سرادق فضل توجّه کنند

یا ایّها المتوجّه الی وجهی و المقبل الی افقی ان استمع ندائی انّه یذکرک بما لا تعادله خزائن العالم و لا کنائز الأمم لتشکر ربّک المهیمن القیّوم انّا ذکرناک مرّة بعد مرّة فی هذا المقام الأعلی اذ کان الخادم قائماً تلقآء وجه ربّه الأبهی انّ ربّک لهو المقتدر علی ما یشآء لا اله الّا هو الحقّ علّام الغیوب قد نطق اللّسان فی ملکوت البیان علی شأن طاف حوله امّ البیان ولکنّ النّاس اکثرهم لا یفقهون قد اشرقت انوار الجمال من افق الاجلال و هم لا یبصرون یمشی امام وجوههم الکتاب الأعظم و هم لا یشعرون قد اخذوا اهوائهم و نبذوا ما امروا به من لدی اللّه مالک الوجود قد انکروا النّعمة و اعرضوا عن الّذی اتاهم بما کان مسطوراً فی کتب اللّه ربّ ما کان و ما یکون طوبی لسمیع سمع ندائی الأحلی و لبصیر رأی مقامی المحمود نعیماً لبعید قصد بحر قربی باذنی و لطالب تمسّک بحبل رضائی العزیز الممنوع کبّر من قبل المظلوم علی وجوه عبادی الّذین شربوا رحیقی المختوم و بشّرهم بذکری و عنایتی و فضلی الّذی احاط الغیب و الشّهود قل تاللّه هذا یوم القیام طوبی لمن قام علی نصرة امر ربّه بالحکمة و البیان بین الامکان انّه من اهل البهآء فی لوح محفوظ هذا یوم فیه ینادی الرّوح من جهة و الکلیم من جهة اخری و الحبیب امام وجه المحبوب قل یا ملأ الأرض ایّاکم ان تمنعوا انفسکم عن هذا المقام الأعلی اتّقوا اللّه و لا تتّبعوا کلّ غافل محجوب قل ان انظروا الی الأفق الأعلی الّذی انار من انوار وجه ربّکم مالک الأسمآء ایّاکم ان تمنعکم شبهات المعرضین او تخوّفکم اشارات الغافلین دعوا الوری عن ورائکم متوکّلین علی اللّه المهیمن القیّوم کذلک تحرّک القلم الأعلی و اهتزّ ملکوت الأسمآء من نسمات الوحی اذ مرّت بأمر اللّه المقتدر العزیز الودود انتهی

یا محبوب قلبی فی‌الحقیقه اگر انسان فی‌الجمله تفکّر نماید در هر کلمه‌ئی از کلمات الهی بحر عنایت مشاهده مینماید طبایع محجوبۀ غافلۀ منتنه هدیر عندلیب را ادراک ننمایند و بگلستان معارف الهی توجّه نکنند آنکه بنعیق دل داده قدر رحیق نشناسد آنکه از برکۀ ملحیّۀ اجاجیّه آشامیده و باو انس گرفته بکوثر حیوان اقبال ننماید لم‌یزل و لایزال از او محروم بوده و خواهد بود مگر آنکه ید عنایت اخذش نماید و از برکت انفاس نفوس طیّبۀ موقنه بصراط مستقیم الهی راه یابد از حقّ جلّ جلاله و عمّ نواله این خادم فانی سائل و آمل است که حجبات اوهام و ظنون عباد غافل را بحرارت آفتاب یقین بسوزاند و معدوم نماید تا کل ببحر توحید فائز شوند و در ظلّ کلمۀ جامعه جمع گردند صدهزار افسوس صدهزار افسوس که این ایّام در مرور است و احدی قدر و مقام آن را ادراک ننموده الّا من شآء اللّه المحصی العلیم انشآءاللّه از همّت آن جناب و نفوس کامله امید هست که غافلین از بحر آگاهی بیاشامند و معرضین از انوار آفتاب اقبال روشن و منیر شوند هر امر صعبی که نزد عباد بسیار مشکل است نزد او سهل و آسان بوده و خواهد بود یسأل الخادم ربّه بأن یفتح علی وجه العباد بید القدرة باباً لیدخلوا فیه باذنه و اسمه و ذکره و عنایته البهآء علی حضرتک و علی من معک و یتّبع امر مولاک الّذی ظهر بالحقّ بسلطان غلب من فی السّموات و الأرضین و الحمد للّه ربّ العالمین

اینکه سؤال از الفت و ایتلاف جناب آقا میرزا اس‌د اللّه علیه بهآء اللّه و عزّه شده بود در ساحت امنع اقدس عرض شد هذا ما نطق به لسان ربّنا الرّحمن فی الجواب این فقره مقبول و محبوبست مقام محبّت و الفت و اتّفاق و اتّحاد بعد از عرفان الهی و استقامت بر امر از اکثری از اعمال حسنه مقدّم است هذا ما شهد به اللّه فی الزّبر و الألواح هذا ما اعترف به المقصود فی المسآء و الصّباح انشآءاللّه به ما نزّل فی کتاب الأقدس عمل نمایند یعنی برضای طرفین و رضای آن جناب انتهی چه که آن جناب حال بجای والد محسوب میشوند ای کاش این خادم در آن مجلس حاضر میشد و به ما تفرح به القلوب از کلمات محبوب ذکر مینمود و در فرح و انبساط با اهل بساط شریک بود یا محبوب فؤادی دستخطّ آن جناب دو بار در ساحت اقدس عرض شد فی‌الحقیقه از مراتب خلوص و توجّه و قیام آن محبوب بر امر اللّه و انتشار آثاره کمال رضامندی از ساحت امنع اقدس مشاهده شد طوبی لحضرتک بما فزت بعنایته و رضائه و در آخر بیانات که از لسانه تعالی ظاهر باین کلمۀ محکمۀ مبارکه منتهی شد قوله جلّ بیانه انشآءاللّه جمیع آنچه با اوست از اعضا و جوارح و ایقان و اطمینان و اقبال و روح و وجود و انفاس در سبیل خدمت الهی صرف شود انّا معه و معینه انتهی

اینکه در بارۀ ارض خاء و آن دیار و اقبال و استقامت و اطمینان و توجّهشان ذکر نمودید این مراتب در ساحت امنع اقدس عرض شد قوله جلّ کبریائه هذا من فضل اللّه علیهم یا ایّها النّاطق بثنائی باید کل حقّ منیع را شاکر باشند چه که ایشان را باین مقام بلند اعلی فائز نمود لعمر اللّه این علوّیست که هر علوّی نزد او خاضع است انّا نعترف باقبالهم و توجّههم و ذکرهم و بیانهم و حبّهم و ودادهم و استقامتهم انّا نحبّ ان نراهم اعلی عمّا هم علیه انشآءاللّه در مقام استقامت بشأنی ظاهر شوند که اگر جمیع عالم یعنی اهل علم و دانش و عرفان او مع کتب الأوّلین و الآخرین اراده نمایند ایشان را از سلسبیل رحمن و رحیق مختوم منع نمایند خود را عاجز مشاهده کنند و جمیع را مانند کفّ ترابی ملاحظه نمایند الحمد للّه آن جناب و جناب اسد علیه بهائی و رحمتی در خدمت و تبلیغ امر منتهای جهد را نموده‌اند البتّه اثمار آن ظاهر خواهد شد بذر معرفت در اراضی طیّبه البتّه خواهد روئید و سرسبز و خرّم در عالم جلوه خواهد نمود از بعد هم باید در کلّ احوال باین امر اعظم اعظم و مقام اکبر اکبر مشغول باشند انّا نکبّر من هذا المقام علی وجوه اهل الخآء الّذین نبذوا العالم و اقبلوا الی الاسم الأعظم الّذی به انارت آفاق قلوب المقرّبین و المخلصین و نبشّرهم و نذکرهم فی هذا الیوم الّذی لا تعادل بساعة منه الأعصار و القرون قد شهد لهم القلم الأعلی من قبل بما تضوّع به عرف عنایة ربّهم المهیمن القیّوم فاسأل اللّه فی کلّ الأحوال بأن یوفّقهم و یؤیّدهم علی تبلیغ هذا الأمر المحتوم قد نزّل لهم من قبل و فی هذه الأیّام ما استفرحت به الأفئدة و القلوب انشآءاللّه در جمیع احوال بانوار صبح یوم الهی منوّر باشند و بر خدمت امرش قائم باسمش بگویند و بحبّش بنوشند و بذکرش ناطق باشند للّه الحمد فائز شدند بآنچه اکثر علما و عرفا و امرا الیوم از آن محرومند کذلک نطق لسان البیان فی ملکوت العرفان طوبی لسمیع سمع و ویل للغافلین الحمد للّه ربّ العالمین انتهی

و اینکه مرقوم داشتید که ارادۀ شورا دارید که اگر موافق باشد با محبوبی جناب میرزا علیه بهآء اللّه و نوره بارض خاء توجّه نمائید این فقره در ساحت امنع اقدس معروض گشت قوله عزّ کبریائه از قبل از قلم اعلی جاری که باطراف ارض ط توجّه نمایند ولکن حال آنچه از مشورتی که اراده نموده‌اید ظاهر شود مقبولست باید در جمیع احوال باموری که سبب و علّت تبلیغ امر اللّه و ارتفاع کلمۀ اوست متمسّک باشید نفوسی که الیوم مشغول بزخارف و مغرور بعزّت ظاهره‌اند اگر هم اقبال نمایند علی قدر معلومست ولکن بعد از تمسّک بتبلیغ و ظهور امر و ارتفاع کلمه تراهم متوجّهین و مقبلین خاضعین خاشعین لذکر اللّه و امره در جمیع اعصار چنین بوده اینست که از قبل ذکر نموده دخول جمل در سمّ ابره اسهل است از دخول غنی در ملکوت اللّه عزّت و ثروت دو مانع بزرگند از برای انفس غافله ولکن عنقریب اتبّ من ابی‌لهب مشاهده شوند میّت لایق اصغا نبوده و نیست اگرچه حال جمعی از اطراف از این نفوس مدّعی مقام اقبال و توجّهند ولکن انّ ربّک لهو العلیم الخبیر اقبال امثال این نفوس در هر حال محدود است از حقّ بطلبید کل را به ما یحبّ و یرضی موفّق فرماید انتهی فی‌الحقیقه امر تبلیغ امر بزرگیست باید آن محبوب و سایر آقایان بآن ناظر باشند و در جمیع جهات نفوس مطمئنّۀ ساکنه با کمال روح و ریحان و حکمت منزله بتبلیغ امر الهی مشغول شوند

و دیگر ذکر محبوب جان جناب آقا میرزا حیدر علی علیه بهآء اللّه را فرموده بودند الحمد للّه بعنایت حقّ فائزند چندی قبل دستخطّ ایشان رسید و الواحی خواسته بودند در همان ایّام نازل و ارسال شد و بعد هم دستخطّ دیگر از طرف حدبا رسید مخصوص ارض ک و اطراف آن الواح بدیعۀ منیعه خواسته بودند ولکن از تاریخ آن قریب یک سنه گذشته بود لذا در ارسال آن الواح تأخیر شد در این ایّام مجدّداً در ساحت اقدس عرض شد چند لوح مخصوص ق‌م‌ص نازل امید هست که مابقی هم نازل شود مقصود آنکه تعویق الواح بواسطۀ تعویق وصول دستخطّ ایشان بوده از قول این فانی خدمت ایشان تکبیر منیع ابلاغ دارید ذکرشان در ساحت اقدس بوده و انشآءاللّه همیشه خواهد بود

و اینکه مرقوم داشته بودید که اسامی در ورقۀ علیحده ارسال میشود در پاکت آن حضرت نبود

اینکه در بارۀ توجّه بشطر امنع اقدس مرقوم داشتید عرض شد این کلمه از لسان مبارک اصغا گشت قد نطق بالحقّ جناب اسد علیه بهائی هم اذن دارند این دو بتصدیق فائز است و بقبول مزیّن ولکن الحمد للّه بساحت اقدس توجّه نمودند و برّ و بحر را طیّ کردند و در سبیل الهی شداید دیدند للّه الحمد عاقبت بغایت قصوی رسیدند و بمقام لقا و وصال که در جمیع کتب الهی مذکور است فائز گشتند هنیئاً لهما مریئاً لهما حال نظر باینکه امر تبلیغ اهمّ از کلّ امور است لذا باین امر نموده‌ایم لعمر اللّه عظمت این امر بمقامیست که هر عظیمی بعظمت آن شهادت داده انشآءاللّه بآن موفّق شوند و جمیع آفاق را بانوار وجه منوّر و بنار محبّت الهی مشتعل نمایند حال هم منع ننمودیم چون این فقره واقع شده بود بامر آخر که امروز اهمّ است امر نمودیم علیهما بهائی و فضلی و رحمتی و عنایتی انتهی

اینکه در بارۀ جناب م۶٠ نوشته بودید چند فقره این عبد آگاهست که حقّ جلّ جلاله ایشان را حفظ فرموده و از خطرات کلّیّه نجات داده ولکن خود ایشان را کثرت مشاغل گاهی مشغول نموده انشآءاللّه فرج میرسد وقتی از اوقات این خادم فانی این کلمه را از لسان مبارک استماع نمود فرمودند یا عبد حاضر جناب م و سین را عنایت حقّ چند کرّه از خطرات کلّیّه نجات بخشید ولکن لوح الهی که باو ارسال میشد از کثرت توجّه بدنیا بتلاوت ما نزّل فیه و تفکّر در آن فائز نمیگشت تا مقصود را بیابد و او را بامری که باقی و دائمست بدارد انتهی بعد از استماع این عبد در بارۀ ایشان دعا نمود که موفّق شوند بر آنچه رضای الهی در اوست و انشآءاللّه امیدوارم که آنچه عرض شد بشرف اجابت فائز شود در این کرّۀ آخر که ایشان را بارض ط احضار نمودند حسب الأمر این عبد دائرۀ مبارکۀ معروفه را لأجل حفظ ایشان نوشته ارسال داشت از حقّ این خادم فانی در کلّ احوال سائل و آمل است که ایشان را حفظ فرماید و بآنچه سزاوار است مؤیّد نماید

و هذا ما نزّل لمن سمّی بمحمّد قبل حسین و صعد الی اللّه قوله عزّ کبریائه

هو الغافر الکریم

انّا نذکر من ذکره من اقبل الی نفسی و طاف حولی و طار فی هوائی و نشر آثاری و نطق بثنائی اذا اراد نصرتی و انا الشّاهد العلیم یا محمّد قبل حسین انّک فی الرّفیق الأعلی و یذکرک مالک الأسمآء فی هذا السّجن العظیم قد غفرک اللّه فی اوّل حین توجّه الیک وجه القدم و انزل لک من القلم ما ماج به بحر الغفران و هاج عرف عنایة الرّحمن و انا الغفور الرّحیم لعمر اللّه فزت بما لا ینقطع عرفه عن العالم کذلک یشهد مالک القدم و انا المخبر الخبیر طوبی لنفس فازت بما فزت به فی هذا الیوم الّذی فیه ینادی نقطة البیان امام وجه الرّحمن الملک للّه العلیم الحکیم انتهی

و هذا ما انزله اللّه لمن سمّی بحاجی محمّد قوله عزّ بیانه و کبر کبریائه

هو الشّاهد السّامع العلیم

یا محمّد ان استمع ما ینادیک المظلوم فی هذا الیوم الّذی کان مسطوراً من القلم الأعلی فی الصّحف الأولی و مذکوراً فی افئدة المرسلین کن علی شأن لا تحجبک حجبات الأعدآء و لا تمنعک شبهات المغلّین انّا انزلنا البیان و فیه بشّرنا الکلّ بهذا الظّهور الّذی ظهر و اظهر صراطه المستقیم قل هذا یوم اللّه لو انتم من العارفین قد شهد له کتب العالم لو انتم من السّامعین قل هذا یوم ظهر فیه امّ الکتاب و شهد انّه لا اله الّا انا المنزل القدیم انّه لا یحتاج فی اثبات امره بشیء من الأشیآء و لا بذکر من الأذکار و لا باسم من الأسمآء و لا بکتاب من الکتب الأولی کذلک نطق لسان الکبریآء اذ کان یمشی فی هذا السّجن المبین هذا یوم ما فاز به الّا الّذین نبذوا العالم عن ورائهم و اخذوا ما امروا به من لدی اللّه ربّ العالمین ان افرح بهذا اللّوح الّذی به فاح عرف قمیصی و سرت نفحات بیانی و نطق کلّ کلیل انّه لا اله الّا هو العزیز الجمیل خذ الکتاب بقوّة من لدنّا ثمّ اقرأه بربوات المقرّبین انّا نوصیک و احبّائنا بالاستقامة علی هذا الأمر الّذی به زلّ کلّ قدم الّا من شآء اللّه مالک هذا الیوم البدیع البهآء علیک و علی الّذین فازوا بعنایة اللّه و رحمته و اعترفوا بما اعترف به اللّه فی هذا اللّوح المنیع انتهی

در این ایّام مکتوبی از جناب آقا میرزا کاظم و جناب آقا خداداد علیهما بهآء اللّه رسید و همچنین از جناب آقا ملّا علی علیه بهآء اللّه و ذکر جناب آقا عزیزاللّه و سایر دوستان علیهم بهآء اللّه در آن بود الحمد للّه کل لدی العرش مذکور آمدند و بعنایت لانهایه فائز گشتند و آن محبوب هم ذکر جناب آقا اسحق و آقا رجب علیهما بهآء اللّه را نموده بودند در بارۀ جمیع این کلمۀ مبارکه از مصدر امر ظاهر قوله عزّ کبریائه انّا سمعنا ندائهم اجبناهم بالحقّ و رأینا اقبالهم اقبلنا الیهم من هذا المقام الأعلی لیفرحوا بعنایة ربّهم المهیمن القیّوم و نکبّر علی وجوههم من هذا المقام الممنوع و نبشّرهم بعنایة اللّه و رحمته و نذکّرهم بالاستقامة الکبری و نأمرهم بما یرتفع به امر اللّه العزیز الودود اگر جمیع دوستان الهی بکلمه‌ئی از نزد او فائز شوند هرآینه کل را کافی است چه که معادله نمینماید بآن کلمه آنچه در ارض ظاهر و مستور است یشهد بذلک من عنده علم کلّ شیء فی کتاب کان مختوماً بختام اللّه و مستوراً عن اعین من فی السّموات و الأرضین انّک بشّرهم من لدی المظلوم ثمّ الق علیهم ما القی اللّه علیک فی هذا اللّوح العزیز المحتوم انتهی

این عبد در این کرّه فرصت ننمود جواب ایشان را معروض دارد انشآءاللّه از بعد ارسال میشود ذکر جناب محمّد رضا خان و سلیمان خان علیهما بهآء اللّه را نموده بودید در ساحت اقدس عرض شد هذا ما نزّل لهما من سمآء مشیّة ربّنا العزیز الوهّاب

هو الأقدس الأعظم

یا محمّد قبل رضا امروز هر نفسی که در بارۀ او کلمۀ رضا از مطلع وحی مالک اسماء نازل شد او بفیوضات نامتناهیۀ الهی فائز است طوبی از برای نفسی که از بحر رضا آشامید و باستقامت تمام بر امر مالک انام قیام نمود امروز روز عمل طیّب و کلمۀ طیّبه و اخلاق مرضیّه است طوبی لنفس بها نصرت امر ربّه المهیمن علی من فی السّموات و الأرضین هر عمل نیکی الیوم سبب و علّت ذکر باقی بوده و هست تعالی هذا المقام العظیم انشآءاللّه در جمیع احیان بافق اعلی ناظر باشید و بنار محبّت الهی مشتعل هر شیء تحت مخالب فنا بوده و هست الّا ما ظهر من القلم الأعلی او باقی و دائم بوده و خواهد بود ان افرح بذکر ربّک ثمّ اشکر اللّه ربّ العالمین انّه ذکرک فضلاً من عنده انّه لهو الفضّال الکریم البهآء علیک و علی ابنک و علی الّذین فازوا بهذا الأمر الّذی ارتعدت منه فرائص کلّ غافل بعید انتهی

و هذا ما نزّل لمن سمّی بغلام قبل رضا من سمآء عنایة ربّنا فاطر السّمآء

هو النّاطق البصیر

یا غلام قبل رضا ان افرح بما یذکرک المظلوم من شطر المنظر الأکبر المقام الّذی جعله اللّه مطاف المقرّبین کن مشتعلاً بنار حبّی و طائراً فی هوائی و ناطقاً بالحکمة و البیان بثنائی الجمیل خذ رحیق البیان باسم ربّک الرّحمن ثمّ اشرب منه بذکره البدیع سوف یرتفع النّعیق فی اکثر البلاد هذا ما اخبرکم من فکّ باسمه الرّحیق المنیر لعمر اللّه لو تجد حلاوة البیان لیأخذک الفرح علی شأن لا تحزنک شبهات العلمآء و لا اشارات الغافلین کذلک دلع دیک العرش اذ کان المظلوم فی هذا المقام الکریم قلم اعلی جمیع را وصیّت میفرماید بر استقامت کبری تا بشأنی بر امر ثابت و راسخ و مستقیم مشاهده شوند که نعاق من علی الأرض ایشان را از ملکوت امر الهی محروم نسازد معرضین اهل بیان احجب از ملل قبل مشاهده میشوند از یوم اللّه جز اسمی ادراک ننموده‌اند و از ما اراده اللّه غافل و بیخبرند دوستان آن ارض را از قبل حقّ تکبیر برسان و آگاه نما انّا نکبّر من هذا المقام علیهم و نبشّرهم بفضل اللّه و رحمته و نأمرهم بالحکمة الّتی نزّلناها فی الزّبر و الألواح البهآء علیک و علیهم من لدی اللّه منزل الآیات انتهی

و همچنین ذکر مخدومان یعنی سادات ارض س و ش و دوستان آن اراضی علیهم بهآء اللّه را نموده بودید در ساحت امنع اقدس عرض شد هذا ما نطق به لسان العظمة

بنام گویندۀ دانا

قلم مظلوم و لسان مظلوم آنی در تبلیغ امر الهی توقّف ننموده الّا علی قدر قسم بآفتاب ظهور که از افق سجن طالع است در حینی که احزان از جمیع اطراف احاطه نموده بود و بلایا و رزایا بمثابۀ غیث هاطل جاری و نازل بتمام قدرت و قوّت عباد ارض را بافق اعلی دعوت نمودیم انشآءاللّه سادات آن ارض بر نصرت امر قیام نمایند قیامی که فتور آن را اخذ ننماید و قعود آن را درک نکند امروز هر عمل طیّبی که للّه ظاهر شود اثرش و ذکرش بدوام اسماء باقی و دائمست باید بکمال همّت بتبلیغ امر حقّ جلّ جلاله مشغول باشند امروز یوم این آیۀ مبارکه است که میفرماید ان اخرج القوم من الظّلمات الی النّور و بشّرهم بأیّام اللّه از حقّ میطلبیم ایشان را بر حفظ نفوس ضعیفه مؤیّد فرماید تا هر یک اثبت از ثوابت و ارسخ از جبال مشاهده شوند امر بسیار عظیمست و ناس ضعیف باید ایشان بقوّت ایمان اهل آن دیار را بحکمت و بیان بر امر رحمن تأیید نمایند انّ ربّهم القیّوم لهو المقتدر علی ما یشآء لا اله الّا هو المهیمن العزیز الفضّال

ناعقین در هر ارضی موجود و این فقره از قبل در زبر و الواح الهی نازل شده و البتّه آنچه از قلم اعلی جاری ظاهر خواهد شد باید نفوس را بکلمۀ علیا بشأنی تربیت نمود که اریاح مختلفه ایشان را از شاطی بحر احدیّه دور ننماید و بشأنی ثابت مشاهده شوند که قدرت و قوّت عالم معدوم و مفقود مشاهده گردد جمیع دوستان آن ارض را از قبل مظلوم تکبیر برسانند و بعنایت و شفقت و رحمت حقّ جلّ جلاله بشارت دهند الحمد للّه کل در سجن اعظم مذکورند و امام وجه قائم البهآء علیهم و علی الّذین نبذوا العالم فی هذا الیوم الأعظم و اخذوا ما امروا به من لدن قویّ قدیر انتهی

و اینکه نوشته بودید یکی از امآء اللّه بواسطۀ وجع استعمال افیون مینمود و بعد از حکم حرمت ترک نمود و قریب بهلاکت رسید حکم اللّه آنکه مریض بتجویز اطبّا باید عمل نماید ولکن حکیم باید حاذق باشد در این صورت آنچه امر کند باید بآن عمل نمود چه که حفظ انسان لدی اللّه از هر امری اعظم‌تر است حقّ جلّ جلاله علم ابدان را مقدّم داشته چه که در وجود و سلامتی آن اجرای احکام بر او لازم و واجب در این صورت سلامتی مقدّم بوده و خواهد بود

اینکه در بارۀ مخدّره ضلع علیها بهآء اللّه مرقوم داشتید در ساحت اقدس عرض شد فرمودند انشآءاللّه به ما یحبّه اللّه و یرضی فائز باشند و بعنایت محبوب مسرور انّا نکبّر من هذا المقام علیها و نذکرها فضلاً من لدنّا انّ ربّک لهو السّامع المجیب انتهی انشآءاللّه از بعد لوح امنع اقدس مخصوص آن مخدّره ارسال میشود

اینکه در ختام نامه ذکر جناب اسم اللّه الأصدق المقدّس علیه من کلّ بهآء ابهاه و من کلّ علآء اعلاه فرموده بودید تلقاء عرش عرض شد قوله عزّ اعزازه و جلّ کبریائه انّا نختم آخر کتاب عبدنا الحاضر بذکر من سمّی بالأصدق فی ملکوت اللّه ربّ العالمین یا قلم الأعلی ان اذکر من اقبل الی مالک الأسمآء بشأن اقبل معه قبیل من الملإ الأعلی انّ ربّه الرّحمن لهو العلیم الخبیر بتوجّهه توجّهت الوجوه و بقیامه قام العباد تلقآء وجه ربّهم المهیمن العزیز الحکیم قد اخذه سکر کوثر العرفان علی شأن طار الی الرّحمن الی ان قام امام وجه ربّه المقتدر القدیر نشهد انّه فاز بما هو المسطور فی کتب اللّه و شهد بما شهد اللّه انّه لا اله الّا انا الفرد القدیم قد اخذته انوار العرش علی شأن تتصاعد من الشّوق زفراته و تنزل عبراته کالغیث الهاطل فی زمن الرّبیع انّا ذکرناه مرّة بعد مرّة فی لوح من سمّی بزین‌المقرّبین فی کتاب اللّه العلیّ العظیم و کذلک ذکرناه فی الواح شتّی بما لا تعادله کنوز الأرض و السّمآء یشهد بذلک من ینطق فی کلّ شیء انّه لا اله الّا انا العزیز الحمید طوبی لنفس تقرّبت الیه و زارته بما نطق به لسان العظمة فی مقامه الکریم البهآء من لدنّا علیه و علی الّذین نسبوا الیه من کلّ اناث و ذکور و من کلّ صغیر و کبیر یا ایّها النّاطق بذکری و القائم علی خدمتی بشّر من قبلی اهله قل لعمر اللّه انتم امام وجه ربّکم مالک هذا الیوم البدیع ایّاکم ان تحزنکم شؤونات الخلق دعوا الدّنیا لأهلها و تشبّثوا بذیل رحمة ربّکم الغفور الرّحیم انتهی

دیگر خدمت جمیع دوستان آن ارض اظهار خلوص و توجّه و نیستی این عبد معلّق بعنایت آن محبوبست انشآءاللّه کل بکوثر استقامت فائز باشند بشأنی که آثار آن ظاهر شود خدمت محبوب حقیقی جناب من سمّی لدی المنظر الأکبر بعلی قبل اکبر علیه عنایة اللّه و عزّه و الطافه ذکر فنا و نیستی معروض میدارم و همچنین خدمت آقایان دیگر که کل در نظرند جناب حاجی مهاجر آقا عبدالرّحیم و اخوی ایشان علیهما بهآء الرّحمن انشآءاللّه تا حال رسیده‌اند خدمت ایشان هم تکبیر عرض مینمایم البهآء علی حضرتک و علی الّذین انفقوا ارواحهم و اجسادهم و ما عندهم فی خدمة امر اللّه محبوبنا و محبوبهم و مقصودنا و مقصودهم و مقصود من فی السّموات و الأرضین و الحمد للّه ربّ العالمین

خ‌ادم

فی ٢٩ رمضان سنة ١٢٩٨

عرض دیگر این ایّام اگر نفسی باطراف ارض صاد یعنی ن‌ج و ارد و اراضی دیگر توجّه نماید بسیار محبوبست ولکن باید شخص مبیّنی باشد و همچنین قلبش بعنایت حقّ متّصل در این صورت مؤثّر واقع میشود آنچه ذکر نماید و همچنین اراضی اخری از مدن و قری