کتابخانه

للّه عملک یا من فزت بالبلآء فی سبیل اللّه فاطر السّمآء نعیماً لک

فهرست مطالب

ط

حبیب روحانی جناب آقا میرزا محمّد تقی من ابهر علیه بهآء اللّه ملاحظه فرمایند

۱۵۲١

بسم ربّنا المقتدر العلیّ الأبهی

للّه عملک یا من فزت بالبلآء فی سبیل اللّه فاطر السّمآء نعیماً لک یا من شربت کأس البأسآء فی حبّ اللّه مالک الأسمآء طوبی لک یا من حملت الشّدائد و الضّرّآء فی امر اللّه خالق الأشیآء حمد مقدّس از کلّ اذکار حضرت مقصودی را لایق و سزاست که ذلّت اولیا را علّت عزّت اهل عالم مقرّر فرمود و سجن اصفیا را سبب آزادی امم نمود و آوارگی دوستان خود را منشأ و مبدأ اجتماع و توجّه عشّاق در وطن حقیقی گردانید

البهآء ثمّ البهآء علیک یا من خرجت عن مقرّک فی سبیل اللّه مالک القدم ثمّ التّکبیر و الثّنآء علیک یا من کنت مشتعلاً فی حبّ اللّه سلطان الأمم آیا قلم تواند از عهدۀ این شکر برآید و یا لسان قادر است که ذکر این مراتب را بتمامه نماید جمیع اشیاء الیوم به یا لیت حملت الشّدائد فی حبّک یا اله العالمین و یا لیت حملت کلّ البلایا فی سبیلک یا منتهی مقصد القاصدین ناطق و ذاکرند مسیح زمان از مشرق امر رحمن ظاهر و مشرق و محلّ اعراض و اعتراض جمیع عباد گردید الّا معدود قلیلی و بعد از فتوای مفتی عصر آن معدود از خانه و دیار آواره و هر یک بشطری توجّه نمودند بقسمی که قوت یوم با ایشان نبود حال مشاهده نمائید که باسم هر یک از آن نفوس اکثر ملوک تاج برمیدارند و خضوع مینمایند اینست عزّتی که در سرّ این ذلّتها مکنونست و الیوم از ابصار و عیون مستور

سیّد بطحا از مشرق مشیّت مولی الوری ظاهر و در اوّل امر بشأنی اعدا قیام نمودند که هر منصفی از ذکر تفصیل آن شرم مینماید تا آنکه مشورت مشرکین بر این قرار گرفت که اصحاب آن حضرت را جمیعاً شهید نمایند و حضرت اخبار فرمودند که باید در اشراق جمیع از این ارض هجرت نمائید و یکی از آن نفوس مقدّسه جعفر طیّار علیه بهآء اللّه بود که مع جمعی به حبشه تشریف بردند و مدّتها در آن ارض ساکن بودند و بشوق و شغف تمام بذکر مالک انام ناطق و مشغول و تفصیل او از قلم اعلی جاری شده طوبی للفائزین و النّاظرین و مع آنکه در آن ایّام بکمال فقر مبتلا بودند و بکمال ذلّت ظاهره مشاهده میشدند بعد ملاحظه شد که از برکت آن نفوس مقدّسه کنوز غنا بر وجه اهل اسلام گشوده شد و ابواب عزّت مفتوح گشت و عنادل سرور بر اغصان سدرات انسانی بنغمات بدیعۀ ملیحه مغرّد سبحان الّذی یفعل ما یشآء بقدرته و سلطانه و یحکم ما یرید بأمره و ارادته علّة حیوة آب بوده و من المآء کلّ شیء حیّ شاهد این مقال و وقتی این فضیلت را بنار عطا فرموده چنانچه نار طور را سبب حیوة امم قرار نمود من یقدر ان یمنعه عن سلطانه اشهد انّه لا اله الّا هو لم یزل کان مقدّساً عن عرفان المقرّبین و منزّهاً عمّا تفوّه به السن المخلصین قد اظهر ما اراد و یظهر ما یرید لا تضعفه شؤونات الخلق انّه لهو الحاکم الآمر العلیم الحکیم

یا حبیب فؤادی چیزی که قلب را میگدازد و جسد را میکاهد حسرتهائیست که در قلب این خادم فانی مانده در نفوس مقدّسۀ ارض صاد مشاهده فرمائید که بعنایت حقّ تا بودند بکمال عزّت و رفعت ظاهر و بعد در آخر ایّام بمقامی فائز شدند که فی‌الحقیقه شبه آن دیده و شنیده نشده و این خادم در هر حین به یا لیتنی کنت معهم ناطق است ولکن این شرافت از دست رفت و این حسرت در قلب ماند از قلم اعلی در بارۀ ایشان نازل شد آنچه که جمیع ذرّات کائنات بنوحه و ندبه مشغولند بامری فائز شدند که بدوام ملک و ملکوت باقی خواهد بود و حال این حسرت هم در دل مانده که چرا با آن جناب نبودم که در سبیل الهی از وطن و دیار خارج شده و در بادیه‌ها من غیر ناصر و معین حرکت مینماید یا لیت کنت معک و فزت بما فزت فی سبیل محبوبنا و مقصودنا و مقصود من فی السّموات و الأرضین ولکنّ الخادم یبشّرکم بنصرة اللّه و فضله و رحمته الّتی سبقت کلّ الوجود من الغیب و الشّهود

قد فاز الخادم بکتابکم کأنّه شاهد من کلّ کلمة منه نار الشّوق و الاشتیاق فلمّا عرفت و اطّلعت بما فیه قصدت شطر المقصود الی ان حضرت تلقآء العرش و عرضت ما فیه اذاً نطق لسان العظمة و الکبریآء بما طارت به الأرض و مرّت به الجبال انّی اجد قلمی عاجزاً عمّا نطق به ملکوت البیان بل اقلام من علی الأرض کلّها الی ان نطق لسان القدم بهذه الکلمات العالیات قال و قوله الأحلی و محبوب من فی الأرض و السّمآء یا محمّد انّ الفرد الأحد یذکرک فی هذا المقام الّذی انقطعت طیور الأوصاف عن البلوغ الیه ان افرح و کن من الشّاکرین انّا سقیناک کوثر بیانی و رحیق عرفانی و نسقیک بهذه الآیات ما یجتذبک الی مقام لا یحزنک ضوضآء العالم و لا ظلم الّذین کفروا باللّه ربّ العالمین انّه یطهّر الأرض من دنس الّذین قاموا علی الاعراض و یبلغک الی الذّروة العلیا انّ ربّک لهو العلیم الخبیر لعمری قد فزت بعرفان المقصود الّذی تزیّن به کتب اللّه الملک العلیم الحکیم انشآءاللّه باجنحۀ انقطاع در هوای محبّت مالک ابداع طیران نمائی و در هر حین بنار مودّتش مشتعل باشی طوبی لک و لأبیک الّذی یذکره الملأ الأعلی و شهد له القلم الأبهی فی لوحه الحفیظ یا تقی ان استمع ندائی من شطر عرشی انّه یجتذبک الی ملکوتی و مقام قربی و یسقیک کوثر بیانی البدیع قد حضر لدی المظلوم کتابک انّا وجدناه مشتعلاً بحرارة محبّتی و مزیّناً بذکری و ثنائی طوبی لک و لقلمک و للسانک و لقلبک ان افرح بذکر ربّک و کن قائماً علی خدمتی و ناطقاً بثنائی الجمیل لا تنظر الی الخلق و ضوضائهم ان انظر ما قدّر لک من قلمی المتین این عسر را انشآءاللّه یسر از عقب است و لو ترید ان تقتدی بمولاک انّه کان راضیاً فیما ورد علیه فی سبیل اللّه و یکون بمثل ما قد کان یشهد بذلک کلّ الأشیآء و کلّ عارف بصیر این القیاصرة و الأکاسرة و الفراعنة و الجبابرة الّذین اتّخذوا لأنفسهم بیوتاً فی قلل الجبال و استنکفوا عن امر اللّه ربّک و ربّ من فی السّموات و الأرض کذلک یقصّ لک من عنده کتاب حفیظ چه مقدار از نفوس بکمال عزّت ظاهره ظاهر بودند و گمان فنا از برای خود نمی‌نمودند لکن امروز نه خودشان و نه دیارشان و نه زخارفشان و نه بیوتشان دیده میشود و اثری از آن نفوس غافلۀ محتجبه در ارض مشهود نه مگر آثار ظلم و اعتساف آن نفوس که در اطراف موجود است و بذلک یلعنهم کلّ الذّرّات و کلّ ذی عقل و درایة و ذی لسان ناطق نطق بالحقّ انّ ربّک یقصّ لک لتکون من المطمئنّین فاسأل اللّه بأن یوفّقک و الّذین آمنوا علی خدمة امره و ذکره و ثنائه انّه لهو المقتدر القدیر

ان اذکر احبّائی الّذین نبذوا ما سوائی و تمسّکوا بعروتی و تشبّثوا بذیلی المنیر ان اشکر اللّه بما وجد مقصود العالم من کتابک عرف الرّضآء و هذا یکفیک ومالک الأسمآء ولکنّ النّاس اکثرهم من الغافلین قد وجدت من روح مناجاتک رَوْح رضائی طوبی لرضیع شرب من ثدی عنایتی و کبر فی ظلّ رحمتی و فاز بقبولی فی ایّامی کذلک یذکرک قلمی الأعلی بذکر لو یجد من علی الأرض عرفه تاللّه الحقّ لیدعون ما عندهم و یسرعون الی جهة العرش المقام الّذی استقرّ فیه جمال القدم بسلطان مبین انشآءاللّه بر این مقام اعزّ اعلی ثابت و مستقیم باشی چه که بعضی از دوستان حقّ عرایض ایشان لدی العرش حاضر و مزیّن بود بطراز رضا و بعد عرف دیگر وزید و عرف اوّل را مستور نمود کذلک یخبرک المقصود لتکون من الثّابتین الرّاسخین لا تحزن عن البعد و الفراق بقلمه یبدّل الهجر باللّقآء و البعد بالوصال تعالی ربّک الغنیّ المتعال انّه لهو الفضّال القدیم الحمد للّه ربّ العالمین انتهی فی‌الحقیقه این آیات بعنایتی ظاهر شده که ذکر آن بقلم و لسان منتهی نشود در هر کلمه‌ئی سراجی منیر طوبی لمن وجد و عرف دیگر آن جناب بعد از زیارت آیات منزله شهادت میدهند بآنچه این عبد عرض نموده

و اینکه در بارۀ نفوسی که بعنایت رحمن از کوثر عرفان آشامیده‌اند و بافق ایقان ناظرند ذکر نمودند اسامی کل در ساحت اقدس عرض شد و مخصوص هر یک آیات بدیعۀ منیعه نازل ولکن این عبد مجال نیافت که مفصّلاً تحریر نماید جمیع را بعنایت حقّ مسرور دارید و از جانب این خادم فانی تکبیر برسانید چه که این عبد از ذکر تمام آنچه از ملکوت علم الهی نازل خود را عاجز مشاهده نمود در اکثر احیان آیات اللّه بشأنی نازل که اعلا قلم عالم از تحریر آن عاجز و قاصر است ولکن اینقدر بشارت میدهم دوستان الهی را که جمیع آن آیات بعنایت تمام نازل و یقین است آثار آن در ارض ظاهر میشود انّ ربّنا العلیم علی کلّ شیء قدیر استدعا آنکه از قبل این خادم فانی مجدّداً تکبیر برسانید

اشعار جناب آقا میرزا زین‌العابدین علیه بهآء اللّه که مطرّز و مزیّن بذکر نورین نیّرین بود در ساحت اقدس عرض شد هذا ما نطق به من عنده فصل الخطاب فی الجواب طوبی لک یا من نطقت بذکر من انار به افق الوفآء فی ملکوت الانشآء و طوبی لکلّ ناطق نطق بذکر الحآء و الحآء یا زین‌العابدین ان استمع ما یذکرک ربّ العالمین فی هذا القصر المبین لعمری لو تجد لذّة بیانی لیأخذک الفرح علی شأن لا تکدّرک الأحزان و یفتح بصر فؤادک علی شأن تری النّورین فی الأفق الأعلی و المقام الأبهی و الذّروة العلیا و الغایة القصوی و تقول

لک الحمد یا الهی و اله العالم و لک الثّنآء یا محبوبی و محبوب الأمم اشهد انّک خلقتهما و عزّزتهما و نصرتهما و رفعتهما الی ان فدیتهما فی سبیلک و ما اردت لهما الّا ما عجزت عن ذکره اقلام الامکان و لا تحویه اوراق الزّمان انّک انت المقتدر المتعالی العلیم الحکیم

اگر دوستان نزد خلق ذلیلند نزد حقّ بسیار عزیز و زود است که آفتاب عزّت از افق عالم مشرق و لائح مشاهده شود در قرون قبل و آنچه در او حادث شده تفکّر نمائید به یظهر لک ما ظهر من لسانی البدیع جمیع عالم و آنچه در اوست بکلمه‌ئی از کلمات حقّ معادله ننماید چه که عرف آن کلمه لایزال در هبوب و تضوّع است مکافات هیچ عمل خالصی محو نشده و از نظر نرفته و نخواهد رفت عنده علم کلّ شیء فی کتابه و انّه لهو المعطی الکریم بغضا و عناد و ضرّ خلق قابل ذکر و لایق اعتنا نبوده در دنیا که محلّ این حوادث است مشاهده نما که در هر حین بکلمۀ انظروا فنائی ناطق دنیا را بمثابۀ کتاب ملاحظه کن در هر حین کلمات او را محو اخذ نماید چنانچه هر بصیری مشاهده مینماید و امّا کلمات الهی را مقامیست او را محو اخذ ننماید و فنا نزدیکی نجوید طوبی لک و للّذین ینظرون الأشیآء بعینی و اقتصروا امورهم علی تبلیغ امری بالحکمة الّتی انزلها الرّحمن فی الکتاب انتهی

اینکه از قبل سؤال شده بود که در کدام ارض ساکن شوند و بچه عمل نمایند این امورات را بمشورت راجع فرموده‌اند چنانچه در الواح الهی ثبت است باید مشاوره با نفوس موقنۀ ثابته نمود و بآن عامل شد و ما یظهر من الشّوری انّه خیر لمن تمسّک بالحکمة فی ملکوت الانشآء مکتوب اوّل آن جناب که رسید در ساحت اقدس عرض شد فرمودند در هر مقام ساکن شوند در ظلّ سدرۀ رحمت و قباب عظمت و فسطاط عنایت ساکنند انتهی قسم بلؤلؤ بحر علم الهی حینی که این عبد این کلمۀ مبارکه را از لسان احدیّه در بارۀ آن جناب استماع نمود کاد ان یطیر من الشّوق در جمیع احوال باید جمیع این عباد بالسنی که بعدد ذرّات عالم بل فوق آن بذکر و ثنای شفقت و عنایت محبوب عالم مشغول گردد هنیئاً لک و لنا جمیع طائفان عرش رحمانی تکبیر میرسانند البهآء علیک و علی الّذین توجّهوا بوجوه نورآء الی الأفق الأعلی و الحمد للّه مالک العرش و الثّری

و امری که الیوم و فی‌الحقیقه از جمیع اعمال اعظمست اتّحاد احبابست چنانچه در مواضع عدیده فرموده‌اند بالاتّحاد یظهر امر اللّه مالک العباد حال هرج و مرج مشاهده میشود نه کوچک احترام بزرگ را ملاحظه مینماید و نه پست بلند را وقری میگذارد امروز کل باید به ما یظهر من القلم الأعلی ناظر باشند آن جناب باید در این امر بسیار جهد نمایند شاید سبب اتّحاد و اتّفاق دوستان الهی گردند البتّه باختلاف امر مابین عباد بی‌قدر میشود از حقّ میطلبیم توفیق عنایت نماید و کل را بطراز ما یحبّ و یرضی مزیّن نماید

خادم