کتابخانه

اینکه در بارۀ انقلاب و اختلاف ایران مذکور نموده بودید

فهرست مطالب

هذا ما ظهر و اشرق من افق البیان

اینکه در بارۀ انقلاب و اختلاف ایران مذکور نموده بودید هذا ما وعدنا به فی الألواح ای طبیب قبل از ارسال بدیع حجّت الهی بر اهل آن دیار کامل و بالغ نه چه که رئیس از تفصیل بتمامه مطّلع نبوده و نفسی هم جهرةً کلمۀ حقّی بر او القا نکرده ولکن بعد از ظهور بدیع بقدرت منیعۀ الهیّه و ابلاغ کلمۀ ربّانیّه و کتاب الهی حجّت و برهان کامل و بالغ شده چون بنعمت معنویّه اقبال ننمودند از نعماء ظاهره هم ممنوع گشتند حتم بود این بلا من لدی اللّه مالک الأسمآء حال باید تفکّر نمود که سبب چه بوده که رشحات بحر غضب الهی رئیس را مهلت داده و سایرین را اخذ نموده عند ربّک علم ما کان و ما یکون انّه لهو العلیم الخبیر اگر ناس در امور وارده و این بلیّۀ کبری تفکّر مینمودند کلّ را بشاطی عزّ احدیّه متوجّه مشاهده مینمودی ولکن قضی ما اراد انّه لهو المراد ای طبیب ناس را اوهام از ربّ انام منع نموده مشاهده در اهل فرقان نما که بکلمات مزخرفۀ موهومه از سلطان کلمه محروم گشته‌اند دو مطلب مابین آن قوم محقّق و ثابت بوده بشأنی که ایّام و لیالی بذکر آن دو مشغول بودند یکی ذکر قائم و یکی ذکر وصایت در بارۀ قائم مشاهده نمودی که آنچه در دست آن قوم بود وهم صرف بوده حال اهل فرقان را بگذار و بعضی اهل بیان را مشاهده کن که مجدّداً باوهامات قبلیّه تمسّک جسته و متشبّثند چنانچه خبیث اصفهانی هر نفسی را که دیده ذکر وصایت نموده که شاید نظر باوهامات قبل ناس را از شاطی عدل محروم نماید و حال آنکه خود آن خبیث میداند که ذکر وصایت ابداً در بیان نبوده و نیست و از این گذشته بر امر یحیی مطّلع نبوده مع‌ذلک بوسوسه مشغول او و اتباعش باین اذکار ناس را از طلعت مختار منع مینمایند اینست که ناس هنوز بالغ نشده‌اند اگر بالغ بودند باین اذکار از مذکور ممنوع نمیگشتند و از حقّی که بیک کلمۀ او صدهزار ولیّ خلق میشود بعید نمیماندند طوبی از برای نفسی که حجبات اوهام را بکلّها خرق نماید و ببصر حدید بمطلع عزّ تفرید ناظر شود مع آنکه اهل بیان مشاهده نمودند که آنچه از قبل در دست بود جمیع موهوم صرف بوده مع‌ذلک بتوهّمات انفس مشرکه از مالک بریّه محجوب مانده‌اند الیوم اگر نفسی جمیع این مقامات را معدوم و مفقود نشمرد عنداللّه از انسان محسوب نه تا چه رسد بمقامات عالیه باذن جان ندای رحمن را بشنو که میفرماید انّ السّالک فی المنهج البیضآء و الرّکن الحمرآء لن یصل الی مقام وطنه ای مقام لقآء ربّه الّا بکفّ الصّفر عمّا فی ایدی النّاس و عمّا یتکلّم به السن النّاس و عمّا توهّمت به افئدة النّاس یا حبّذا لمن فاز بهذا المقام الأسنی و الغایة القصوی و الذّروة العلیا و الفلک الحمرآء و العزّ الأقصی و الطّلعة النّورآء و الأفق الأعلی منقطعاً عن اوهام من فی السّموات و الأرضین معرضین اهل بیان بضرّی قیام نموده‌اند که شبه آن در عالم ظاهر نشده چه اگر ببصر انصاف مشاهده مینمودند و به ما اراد اللّه توجّه میکردند عرف قمیص الهی کل را اخذ مینمود فوالّذی انطقنی بالحقّ بشأنی بی‌انصاف و غافل مشاهد میشوند که فوق آن متصوّر نه فاسأل اللّه ان یؤیّدهم علی عرفان هذا البدع الّذی ما رأت عین الابداع ابدع منه قل تاللّه انّه لبدیع السّموات و الأرض و انّه لسراج اللّه للعالمین

و امّا ما ذکرت فی المیم انّه قد تعدّی سوف یری خسرانه بما ارتکب الّا ان یتوب و یرجع انّه لهو الحاکم العزیز العلیم انّا امسکنا القلم عمّا هو علیه لأنّه لیس له رأی بل کان محکوماً بما یحکم به من فی حوله کذلک قضی الأمر فی لوح عظیم لا تحزنوا بذلک سوف ینصر اللّه احبّائه و یأخذ الّذین ظلموا انّ هذا لحقّ یقین

یا طبیب نسمع حنین البیت انّه یقول

ربّ نجّنی من القوم الظّالمین یا الهی فابتعث من یأخذنی و یخلّصنی و یعمّرنی انّک انت المقتدر علی ذلک و انّک انت العزیز القدیر الی متی اکون فی تصرّف الّذین کفروا بک و بآیاتک الکبری ای ربّ خلّصنی من هؤلآء المشرکین الّذین ما سمعوا ندائک و ما اجابوک قد اخذتهم الأوهام علی شأن اعرضوا عنک و اعترضوا علیک بعد اذ جئتهم من مطلع الفضل بسلطان مبین

اگر نفسی در آنجا یافت میشد که علی‌العجاله اجاره هم مینمود محبوب بود الأمر بید اللّه انّه لهو الحاکم علی ما یرید کبّر من قبلی احبّائی و بشّرهم بذکری ایّاهم نسأل اللّه ان یوفّقهم علی الاستقامة علی حبّه لأنّها لا یعادلها شیء فی الابداع انّ ربّک لهو العلیم الحکیم

کبّر عبدالرّحیم نسأل اللّه ان یؤیّده علی حبّه علی شأن یضع الأوهام تحت رجله و یکسّر صنم الظّنون باسم ربّه العزیز الحکیم و یوفّقه علی خدمته و طاعته و یقدّسه عن نفحات المغلّین و یجعله ذاکر نفسه بین عباده انّه ولیّ من توجّه الیه لا اله الّا هو المقتدر القدیر انّما البهآء علیک و علیه و علیهم من لدن عزیز حکیم