کتابخانه

کتاب ایقان

فهرست مطالب

از جمله خلیل الرّحمن که قبل از ظهور آن حضرت نمرود خوابی دید و کهنه را خواست اخبار دادند بر طلوع نجمی در سماء و همچنین شخصی در ارض ظاهر شد مردم را بشارت میداد بظهور آن حضرت

و بعد از او حکایت کلیم اللّه بود که کهنهٔ آن زمان فرعون را خبر دادند که کوکبی در سماء طالع شده که دالّ است بر انعقاد نطفه‌ئی‌ که هلاک تو و قوم تو بر دست اوست و همچنین عالمی پیدا شد که شبها بنی‌اسرائیل را بشارت و تسلّی میفرمود و اطمینان میداد چنانچه در کتب مسطور است و اگر تفصیل این امور ذکر شود این رساله کتابی میشود و دیگر آنکه دوست ندارم حکایات واقعهٔ قبل را ذکر نمایم و خدا شاهد حال است که این بیان هم که میشود نیست مگر از کمال حبّ بآن جناب که شاید جمعی فقرای ارض بر شاطی غنا وارد شوند و یا گروهی از جاهلان بر بحر علم وارد گردند و یا تشنگان معرفت بر سلسبیل حکمت واصل آیند والّا این عبد اشتغال باین مقالات را ذنبی عظیم میدانم و عصیانی کبیر میشمرم

و همچنین نزدیک ظهور عیسی شد چند نفر از مجوس که اطّلاع یافتند بر ظهور نجم عیسی در سماء باثر آن نجم آمدند تا داخل شدند بشهری که مقرّ سلطنت هیرودس بود و در آن ایّام سلطنت آن ممالک در قبضهٔ تصرّف او بود

و کانوا قائلین این هو المولود ملک الیهود لأنّا قد رأینا نجمه فی المشرق و وافینا لنسجد له و بعد از تفحّص معلوم نمودند که در بیت‌اللّحم یهود آن طفل متولّد شد این علامت در سماء ظاهره و علامت در سماء باطنه که سماء علم و معانی باشد ظهور یحیی بن زکریّا بود که مردم را بشارت میداد بظهور آن حضرت چنانچه میفرماید انّ اللّه یبشّرک بیحیی مصدّقاً بکلمة من اللّه و سیّداً و حصورا مقصود از کلمه حضرت عیسی است که یحیی مبشّر بظهور او بود و در الواح سماوی هم مسطور است کان یوحنّا یکرز فی برّیّة یهودا قائلاً توبوا فقد اقترب ملکوت السّموات و مقصود از یوحنّا یحیی است

و همچنین قبل از ظهور جمال محمّدی آثار سماء ظاهره ظاهر شد و آثار باطنه که مردم را در ارض بشارت میدادند بظهور آن شمس هویّه چهار نفر بودند واحداً بعد واحد چنانچه روزبه که موسوم به سلمان شد بشرف خدمتشان مشرّف بود و زمان وفات هر یک میرسید روزبه را نزد دیگری میفرستاد تا نوبت به چهارم رسید و او در حین موت فرمود ای روزبه بعد از تکفین و تدفین من برو به حجاز که شمس محمّدی اشراق مینماید و بشارت باد ترا بلقای آن حضرت

تا رسید باین امر بدیع منیع و اکثر از منجّمان خبر ظهور نجم را در سماء ظاهره داده‌اند و همچنین در ارض هم نورین نیّرین احمد و کاظم قدّس‌اللّه تربتهما

پس از این معانی مبرهن شد که قبل از ظهور هر یک از مرایای احدیّه علامات آن ظهور در آسمان ظاهر و آسمان باطن که محلّ شمس علم و قمر حکمت و انجم معانی و بیانست ظاهر میشود و آن ظهور انسان کاملست قبل از هر ظهور برای تربیت و استعداد عباد از برای لقای آن شمس هویّه و قمر احدیّه

و قوله و ینوح کلّ قبائل الأرض و یرون ابن الانسان آتیاً علی سحاب السّمآء مع قوّات و مجد کبیر تلویح این بیان اینست یعنی در آن وقت نوحه میکنند عباد از جهت فقدان شمس جمال الهی و قمر علم و انجم حکمت لدنّی و در آن اثنا مشاهده میشود که آن طلعت موعود و جمال معبود از آسمان نازل میشود در حالتی که بر ابر سوار است یعنی آن جمال الهی از سموات مشیّت ربّانی در هیکل بشری ظهور میفرماید و مقصود از سماء نیست مگر جهت علوّ و سموّ که آن محلّ ظهور آن مشارق قدسیّه و مطالع قدمیّه است و این کینونات قدیمه اگرچه بحسب ظاهر از بطن امّهات ظاهر میشوند ولیکن فی‌الحقیقه از سموات امر نازلند و اگرچه بر ارض ساکنند ولیکن بر رفرف معانی متّکیند و در حینی که میان عباد مشی مینمایند در هواهای قرب طائرند بی‌حرکت رجل در ارض روح مشی نمایند و بی‌پر بمعارج احدیّه پرواز فرمایند در هر نفسی مشرق و مغرب ابداع را طیّ فرمایند و در هر آنی ملکوت غیب و شهاده را سیر نمایند بر عرش لا یشغله شأن عن شأن واقفند و بر کرسیّ کلّ یوم هو فی شأن ساکن از علوّ قدرت سلطان قدم و سموّ مشیّت ملیک اعظم مبعوث میشوند اینست که میفرماید از آسمان نازل میشود

و لفظ سماء در بیانات شموس معانی بر مراتب کثیره اطلاق میشود مثلاً سماء امر و سماء مشیّت و سماء اراده و سماء عرفان و سماء ایقان و سماء تبیان و سماء ظهور و سماء بطون و امثال آن و در هر مقام از لفظ سماء معنیی اراده میفرماید که غیر از واقفین اسرار احدیّه و شاربین کؤوس ازلیّه احدی ادراک ننماید مثلاً میفرماید و فی السّمآء رزقکم و ما توعدون و حال آنکه رزق از ارض انبات مینماید و همچنین الأسمآء تنزل من السّمآء با اینکه از لسان عباد اسماء ظاهر میشود اگر قدری مرآت قلب را از غبار غرض پاک و لطیف فرمائی جمیع تلویحات کلمات کلمۀ جامعهٔ ربوبیّه را در هر ظهوری ادراک مینمائی و بر اسرار علم واقف میشوی ولیکن تا حجبات علمیّه را که مصطلح بین عباد است بنار انقطاع نسوزانی بصبح نورانی علم حقیقی فائز نگردی

و علم بدو قسم منقسم است علم الهی و علم شیطانی آن از الهامات سلطان حقیقی ظاهر و این از تخیّلات انفس ظلمانی باهر معلّم آن حضرت باری و معلّم این وساوس نفسانی بیان آن اتّقوا اللّه یعلّمکم اللّه و بیان این العلم حجاب الأکبر اثمار آن شجر صبر و شوق و عرفان و محبّت و اثمار این شجر کبر و غرور و نخوت و از بیانات صاحبان بیان که در معنی علم فرموده‌اند هیچ رائحهٔ این علوم ظلمانی که ظلمت آن همهٔ بلاد را فراگرفته استشمام نمیشود این شجر جز بغی و فحشا ثمری نیاورد و جز غل و بغضا حاصلی نبخشد ثمرش سمّ قاتل است و ظلّش نار مهلک فنعم ما قال

تمسّک بأذیال الهوی و اخلع الحیا

و خلّ سبیل النّاسکین و ان جلّوا

پس باید صدر را از جمیع آنچه شنیده شده پاک نمود و قلب را از همهٔ تعلّقات مقدّس فرمود تا محلّ ادراک الهامات غیبی شود و خزینهٔ اسرار علوم ربّانی گردد اینست که میفرماید السّالک فی النّهج البیضآء و الرّکن الحمرآء لن یصل الی مقام وطنه الّا بالکفّ الصّفر عمّا فی ایدی النّاس این است شرط سالک درست تفکّر و تعقّل فرموده تا بی‌حجاب بر مقصود کتاب واقف شوی

باری از مطلب دور ماندیم اگرچه همه ذکر مطلب است ولیکن قسم بخدا آنچه میخواهم اختصار نمایم و باقلّ کفایت کنم می‌بینم زمام قلم از دست رفته و با وجود این چه‌ قدر از لآلی بیشمار که ناسفته در صدف قلب مانده و چه مقدار حوریّات معانی که در غرفه‌های حکمت مستور گشته که احدی مسّ آنها ننموده لم یطمثهنّ انس قبلهم و لا جانّ و با همۀ این بیانات گویا حرفی از مقصود ذکر نشد و رمزی از مطلوب مذکور نیامد تا کی محرمی یافت شود و احرام حرم دوست بندد و بکعبهٔ مقصود واصل گردد و بی ‌گوش و لسان اسرار بیان بشنود و بیابد

پس از این بیانات محکمهٔ واضحهٔ لائحه مقصود از سماء در آیۀ منزله معلوم شد و مفهوم گشت و اینکه میفرماید با ابر و غمام نازل میشود مقصود از ابر آن اموریست که مخالف نفس و هوای ناس است چنانچه ذکر شد در آیهٔ مذکوره أ فکلّما جآءکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقاً کذّبتم و فریقاً تقتلون مثلاً از قبیل تغییر احکام و تبدیل شرایع و ارتفاع قواعد و رسوم عادیّه و تقدّم مؤمنین از عوام بر معرضین از علما و همچنین ظهور آن جمال ازلی بر حدودات بشریّه از اکل و شرب و فقر و غنا و عزّت و ذلّت و نوم و یقظه و امثال آن از آن چیزهائی که مردم را بشبهه میاندازد و منع مینماید همۀ این حجبات بغمام تعبیر شده

و اینست آن غمامی که سموات علم و عرفان کلّ من فی الأرض بآن میشکافد و شقّ میگردد چنانچه میفرماید یوم تشقّق السّمآء بالغمام و همچنان که غمام ابصار ناس را منع مینماید از مشاهدهٔ شمس ظاهری همین قسم هم این شئونات مذکوره مردم را منع مینماید از ادراک آن شمس حقیقی چنانچه مذکور است در کتاب از لسان کفّار و قالوا ما لهذا الرّسول یأکل الطّعام و یمشی فی الأسواق لو لا انزل الیه ملک فیکون معه نذیراً مثل اینکه ملاحظه میشد از انبیا فقر ظاهری و ابتلای ظاهری و همچنین ملزومات عنصری جسدی از قبیل جوع و امراض و حوادث امکانیّه چون این مراتب از آن هیاکل قدسیّه ظاهر میشد مردم در صحراهای شک و ریب و بیابانهای وهم و تحیّر متحیّر میماندند که چگونه میشود نفسی از جانب خدا بیاید و اظهار غلبه نماید بر کلّ من علی الأرض و علّت خلق موجودات را بخود نسبت دهد چنانچه فرموده لولاک لما خلقت الافلاک و مع‌ذلک باین قسمها مبتلا بامور جزئیّه شود چنانچه شنیده‌اند از ابتلای هر نبی و اصحاب او از فقر و امراض و ذلّت چنانچه سرهای اصحاب ایشان را در شهرها بهدیه میفرستادند و ایشان را منع مینمودند از آنچه بآن مأمور بودند و هر کدام در دست اعدای دین مبتلا بودند بقسمی که بر ایشان وارد میاوردند آنچه اراده مینمودند

و این معلوم است که تغییرات و تبدیلات که در هر ظهور واقع میشود همان غمامیست تیره که حایل میشود بصر عرفان عباد را از معرفت آن شمس الهی که از مشرق هویّه اشراق فرموده زیرا که سالها عباد بر تقلید آباء و اجداد باقی هستند و بآداب و طریقی که در آن شریعت مقرّر شده تربیت یافته‌اند یکمرتبه بشنوند و یا ملاحظه نمایند شخصی که در میان ایشان بوده و در جمیع حدودات بشریّه با ایشان یکسانست و مع‌ذلک جمیع آن حدودات شرعیّه که در قرنهای متواتره بآن تربیت یافته‌اند و مخالف و منکر آن را کافر و فاسق و فاجر دانسته‌اند همه را از میان بردارد البتّه این امور حجاب و غمام است از برای آنهائی که قلوبشان از سلسبیل انقطاع نچشیده و از کوثر معرفت نیاشامیده و بمجرّد استماع این امور چنان محتجب از ادراک آن شمس میمانند که دیگر بی ‌سؤال و جواب حکم بر کفرش میکنند و فتوی بر قتلش میدهند چنانچه دیده‌اند و شنیده‌اند از قرون اولی و این زمان نیز ملاحظه شد

پس باید جهدی نمود تا باعانت غیبی از این حجبات ظلمانی و غمام امتحانات ربّانی از مشاهدهٔ آن جمال نورانی ممنوع نشویم و او را بنفس او بشناسیم و اگر هم حجّت بخواهیم بیک حجّت و برهان اکتفا نمائیم تا بمنبع فیض نامتناهی که جمیع فیوضات نزد او معدوم صرفست فائز گردیم نه آنکه هر روز بخیالی اعتراض نمائیم و بهوائی تمسّک جوئیم

سبحان‌اللّه با وجود اینکه از قبل این امورات را بتلویحات عجیبه و اشارات غریبه خبر داده‌اند تا جمیع ناس اطّلاع یابند و در آن روز خود را از بحر البحور فیوضات محروم نسازند مع‌ذلک امر چنین واقع میشود که مشهود است و این مضمونات در قرآن هم نازل شده چنانچه میفرماید هل ینظرون الّا ان یأتیهم اللّه فی ظلل من الغمام و علمای ظاهر بعضی این آیه را از علائم قیامت موهوم که خود تعقّل نموده‌اند گرفته‌اند و مضمون آن اینست آیا انتظار میکشند مگر اینکه بیاید آنها را خدا در سایه‌ئی از ابر و حال آنکه این مضمون در اکثر کتب سماوی مذکور است و در همهٔ اماکن در ذکر علامات ظهور بعد ذکر فرموده‌اند چنانچه از قبل ذکر شد

و همچنین میفرماید یوم تأتی السّمآء بدخان مبین یغشی النّاس هذا عذاب الیم که مضمون آن اینست روزی که میآید آسمان بدودی آشکار و فرو میگیرد مردم را و اینست عذاب الیم و همین امورات را که مغایر انفس خبیثه و مخالف هوای ناس است حضرت ربّ العزّة محک و میزان قرار داده و بآنها امتحان میفرماید عباد خود را و تمیز میدهد سعید را از شقی و معرض را از مقبل چنانچه مذکور شد و اختلافات و نسخ و هدم رسومات عادیّه و انعدام اعلام محدوده را بدخان در آیهٔ مذکوره تعبیر فرموده و کدام دخان است اعظم از این دخان که فرو گرفته همهٔ ناس را و عذابیست برای آنها که هر چه میخواهند رفع آن نمایند قادر نیستند و بنار نفس در هر حین بعذابی جدید معذّبند زیرا که هر چه میشنوند که این امر بدیع الهی و حکم منیع صمدانی در اطراف ارض ظاهر شده و هر روز در علوّ است ناری جدید در قلوبشان مشتعل میشود و آنچه ملاحظه مینمایند از قدرت و انقطاع و ثبوت این اصحاب که هر روز بعنایت الهی محکمتر و راسختر میشوند اضطراب تازه در نفوسشان ظاهر میگردد در این ایّام که بحمد اللّه سطوت الهی چنان غلبه فرموده که جرئت تکلّم ندارند و اگر یکی از اصحاب حقّ را که صد‌هزار جان بدل و جان رایگان در ره دوست ایثار مینماید ملاقات نمایند از خوف اظهار ایمان میکنند و چون خلوت میکنند بسب و لعن مشغول میشوند چنانچه میفرماید اذا لقوکم قالوا آمنّا و اذا خلوا عضّوا علیکم الأنامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم انّ اللّه علیم بذات الصّدور

و عنقریب است که اعلام قدرت الهی را در همۀ بلاد مرتفع بینی و آثار غلبه و سلطنت او را در جمیع دیار ظاهر مشاهده فرمائی باری اکثر علما چون این آیات را ادراک ننموده‌اند و از مقصود قیامت واقف نشده‌اند لهذا جمیع را بقیامت موهوم من حیث لا یشعر تفسیر مینمایند خدای واحد شاهد است که اگر قدری بصیرت باشد از تلویح همین دو آیه جمیع مطالب که مقصود است ادراک میشود و بصبح منیر ایقان بعنایت رحمن واصل میگردند کذلک تغنّ علیک حمامة البقآء علی افنان سدرة البهآء لعلّ تکوننّ فی مناهج العلم و الحکمة باذن اللّه سالکا

و قوله یرسل ملائکته الی آخر القول مقصود از این ملائکه آن نفوسی هستند که بقوّهٔ روحانیّه صفات بشریّه را بنار محبّت الهی سوختند و بصفات عالین و کرّوبیّین متّصف گشتند چنانچه حضرت صادق در وصف کرّوبیّین میفرماید قومی از شیعیان ما هستند خلف عرش و از ذکر خلف العرش اگرچه معانی بسیار منظور بوده هم بر حسب ظاهر و هم بر حسب باطن ولیکن در یک مقام مدلّست بر عدم وجود شیعه چنانچه در مقام دیگر میفرماید مؤمن مثل کبریت احمر است و بعد بمستمع میفرماید آیا کبریت احمر دیده‌ئی ملتفت شوید باین تلویح که ابلغ از تصریح است دلالت میکند بر عدم وجود مؤمن این قول آن حضرت و حال مشاهده کن چه‌ قدر از این خلق بی‌انصاف که رائحۀ ایمان نشنیده‌اند مع‌ذلک کسانی را که بقول ایشان ایمان محقّق میشود نسبت بکفر میدهند

باری چون این وجودات قدسیّه از عوارض بشریّه پاک و مقدّس گشتند و متخلّق باخلاق روحانیّین و متّصف باوصاف مقدّسین شدند لهذا اسم ملائکه بر آن نفوس مقدّسه اطلاق گشته باری اینست معنی این کلمات که هر فقرهٔ آن بآیات واضحه و دلیلهای متقنه و براهین لائحه اظهار شد

و چون امم عیسی باین معانی نرسیدند و این علامات بر حسب ظاهر چنانچه خود و علمای ایشان ادراک نموده‌اند ظاهر نشد لهذا بمظاهر قدسیّه از آن یوم تا بحال اقبال ننمودند و از جمیع فیوضات قدسیّه محروم شدند و از بدایع کلمات صمدانیّه محجوب گشتند اینست شأن این عباد در یوم معاد و اینقدر ادراک ننمودند که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در عالم ظاهر ظاهر شود دیگر که را یارای انکار و اعراض میماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متّقی تفصیل میشود مثلاً انصاف دهید اگر این عبارات که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سماء ظاهره با ابری نازل شوند دیگر که یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و قابل استکبار باشد بلکه فی‌الفور همۀ اهل ارض را اضطراب بقسمی احاطه میکند که قادر بر حرف و تکلّم نیستند تا چه رسد برد و قبول و نظر بعدم ادراک این معانی بود که جمعی از علمای نصاری بآن حضرت معارضه نمودند که اگر تو آن نبیّ موعودی چرا با تو نیستند آن ملائکه که در کتب ما مسطور است که باید با جمال موعود بیایند تا او را اعانت نمایند در امر او و منذر باشند برای عباد چنانچه ربّ العزّة از لسان ایشان خبر داده لو لا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا که مضمون آن این است چرا فرو فرستاده نشد با محمّد ملکی پس باشد با او بیم‌دهنده و ترساننده مردمان را

اینست که در همۀ اعهاد و اعصار اینگونه اعتراضات و اختلافات در میان مردم بوده و همیشۀ ایّام مشغول بزخارف قول میشدند که فلان علامت ظاهر نشد و فلان برهان باهر نیامد و این مرضها عارض نمیشد مگر آنکه تمسّک بعلمای عصر میجستند در تصدیق و تکذیب این جواهر مجرّده و هیاکل الهیّه و ایشان هم نظر باستغراق در شئونات نفسیّه و اشتغال بامورات دنیّۀ فانیه این شموس باقیه را مخالف علم و ادراک و معارض جهد و اجتهاد خود میدیدند و معانی کلمات الهیّه و احادیث و اخبار حروفات احدیّه را هم بر سبیل ظاهر بادراک خود معنی و بیان مینمودند لهذا خود و جمیع ناس را از نیسان فضل و رحمت ایزدی مأیوس و مهجور نمودند با اینکه خود مذعن و مقرّند بحدیث مشهور که میفرماید حدیثنا صعب مستصعب و در جای دیگر میفرماید انّ امرنا صعب مستصعب لا یحتمله الّا ملک مقرّب او نبیّ مرسل او عبد امتحن اللّه قلبه للایمان و مسلّم است نزد خود ایشان که هیچیک از این ثلاثه در حقّ ایشان صادق نیست دو قسم اوّل که واضحست و امّا ثالث هرگز از امتحانات الهی سالم نماندند و در ظهور محکّ الهی جز غش چیزی از ایشان بظهور نرسید

سبحان‌اللّه با وجود اقرار باین حدیث علمائی که در مسائل شرعیّه هنوز در ظنّ و شکّند چگونه در غوامض مسائل اصول الهیّه و جواهر اسرار کلمات قدسیّه اظهار علم مینمایند و میگویند فلان حدیث که از علائم ظهور قائم است هنوز ظاهر نشده با اینکه رائحهٔ معانی احادیث را ابداً ادراک ننموده‌اند و غافل از اینکه جمیع علامات ظاهر شد و صراط امر کشیده گشت و المؤمنون کالبرق علیه یمرّون و هم لظهور العلامة ینتظرون قل یا ملأ الجهّال فانتظروا کما کان الّذین من قبلکم لمن المنتظرین

و اگر از ایشان سؤال شود از شرایط ظهور انبیای بعد که در کتب قبل است از جملهٔ آنها علامات ظهور و اشراق شمس محمّدیست چنانچه مذکور شد و بر حسب ظاهر هیچیک ظاهر نشد مع‌ذلک بچه دلیل و برهان نصاری و امثال آنها را رد مینمائید و حکم بر کفر آنها نموده‌اید چون عاجز از جواب میشوند تمسّک باین نمایند که این کتب تحریف شده و من عند اللّه نبوده و نیست و حال آنکه خود عبارات آیه شهادت میدهد بر اینکه من عند اللّه است و مضمون همین آیه در قرآن هم موجود است لو انتم تعرفون براستی میگویم مقصود از تحریف را در این مدّت ادراک ننموده‌اند

بلی در آیات منزله و کلمات مرایای احمدیّه ذکر تحریف عالین و تبدیل مستکبرین هست ولیکن در مواضع مخصوصه ذکر شده و از آن جمله حکایت ابن صوریاست در وقتی که اهل خیبر در حکم قصاص زنای محصن و محصنه از نقطۀ فرقان سؤال نمودند و آن حضرت فرمود حکم خدا رجم است و ایشان انکار نمودند که در تورات چنین حکمی نیست حضرت فرمود از علمای خود که را مسلّم و کلام او را مصدّقید ابن صوریا را قبول نمودند و حضرت او را احضار نمود و فرمود اقسمک باللّه الّذی فلق لکم البحر و انزل علیکم المنّ و ظلّل لکم الغمام و نجّاکم من فرعون و ملإه و فضّلکم علی النّاس بأن تذکر لنا ما حکم به موسی فی قصاص الزّانی المحصن و الزّانیة المحصنة که مضمون آن این است که آن حضرت ابن صوریا را باین قسمهای مؤکّد قسم دادند که در تورات حکم قصاص در زنای محصن چه نازل شده عرض نمود یا محمّد رجم است آن حضرت فرمود پس چرا این حکم میان یهود منسوخ شده و مجری نیست عرض نمود چون بختنصّر بیت المقدّس را بسوخت و جمیع یهود را بقتل رساند دیگر یهودی در ارض باقی نماند الّا معدودی قلیل و علمای آن عصر نظر بقلّت یهود و کثرت عمالقه بمشاوره جمع شدند که اگر موافق حکم تورات عمل شود آنچه از دست بختنصّر نجات یافتند بحکم کتاب مقتول میشوند و باین مصالح حکم قتل را از میان بالمرّه برداشتند باری در این بین جبرئیل بر قلب منیرش نازل شد و این آیه عرض نمود یحرّفون الکلم عن مواضعه

این یک موضع بود که ذکر شد و در این مقام مقصود از تحریف نچنانست که این همج رعاع فهم نموده‌اند چنانچه بعضی میگویند که علمای یهود و نصاری آیاتی را که در وصف طلعت محمّدیّه بود از کتاب محو نمودند و مخالف آن را ثبت کردند این قول نهایت بی‌معنی و بی‌اصلست آیا میشود کسی که معتقد بکتابی گشته و من عند اللّه دانسته آن را محو نماید و از این گذشته تورات در همهٔ روی ارض بود منحصر به مکّه و مدینه نبود که بتوانند تغییر دهند و یا تبدیل نمایند بلکه مقصود از تحریف همین است که الیوم جمیع علمای فرقان بآن مشغولند و آن تفسیر و معنی نمودن کتابست بر هوی و میل خود و چون یهود در زمان آن حضرت آیات تورات را که مدلّ بر ظهور آن حضرت بود بهوای خود تفسیر نمودند و ببیان آن حضرت راضی نشدند لهذا حکم تحریف در بارهٔ آنها صدور یافت چنانچه الیوم مشهود است که چگونه تحریف نمودند امّت فرقان آیات کتاب را در علامات ظهور بمیل و هوای خود تفسیر مینمایند چنانچه مشهود است

و در مقام دیگر میفرماید و قد کان فریق منهم یسمعون کلام اللّه ثمّ یحرّفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون و این آیه هم مدلّ است بر تحریف معانی کلام الهی نه بر محو کلمات ظاهریّه چنانچه از آیه مستفاد میشود و عقول مستقیمه هم ادراک مینماید

و در موضع دیگر میفرماید فویل للّذین یکتبون الکتاب بأیدیهم ثمّ یقولون هذا من عند اللّه لیشتروا به ثمناً قلیلاً الی آخر الآیة و این آیه در شأن علمای یهود و بزرگان ایشان نازل شد که آن علما بواسطهٔ استرضای خاطر اغنیا و استجلاب زخارف دنیا و اظهار غل و کفر الواحی چند بر ردّ حضرت نوشتند و بدلائلی چند مستدلّ شدند که ذکر آنها جایز نه و نسبت دادند ادلّه‌های خود را که از اسفار تورات مستفاد گشته

چنانچه الیوم مشاهده میشود که چه مقدار رد بر این امر بدیع علمای جاهل عصر نوشته‌اند و گمان نموده‌اند که این مفتریات مطابق آیات کتاب و موافق کلمات اولی الألبابست

باری مقصود از این اذکار این بود که اگر بگویند این علائم مذکوره که از انجیل ذکر شد تحریف یافته و رد نمایند و متمسّک بآیات و اخبار شوند مطّلع باشید که کذب محض و افترای صرفست بلی ذکر تحریف باین معنی که ذکر شد در اماکن مشخّصه هست چنانچه بعضی از آن را ذکر نمودیم تا معلوم و مبرهن شود بر هر ذی بصری که احاطهٔ علوم ظاهره هم نزد بعضی از امّیّین الهی هست دیگر معارضین باین خیال نیفتند و معارضه ننمایند که فلان آیه دلیل بر تحریفست و این اصحاب از عدم اطّلاع ذکر این مراتب و مطالب را نموده‌اند و دیگر آنکه اکثر آیات که مشعر بر تحریفست در بارهٔ یهود نازل شده لو انتم فی جزائر علم الفرقان تحبرون

اگرچه از بعضی حمقای ارض شنیده شد که انجیل سماوی در دست نصاری نیست و بآسمان رفته دیگر غافل از اینکه از همین قول نسبت کمال ظلم و جبر برای حضرت باری جلّ و عزّ ثابت میشود زیرا بعد از آنکه شمس جمال عیسی از میان قوم غایب شد و بفلک چهارم ارتقا فرمود و کتاب حقّ جلّ ذکره که اعظم برهان اوست میان خلق او آن هم غایب شود دیگر آن خلق از زمان عیسی تا زمان اشراق شمس محمّدی بچه متمسّکند و بکدام امر مأمور و دیگر چگونه مورد انتقام منتقم حقیقی میشوند و محلّ نزول عذاب و سیاط سلطان معنوی میگردند از همه گذشته انقطاع فیض فیّاض و انسداد باب رحمت سلطان ایجاد لازم میآید فنعوذ باللّه عمّا یظنّ العباد فی حقّه فتعالی عمّا هم یعرفون

ای عزیز در این صبح ازلی که انوار اللّه نور السّموات و الأرض عالم را احاطه نموده و سرادق عصمت و حفظ و یأبی اللّه الّا ان یتمّ نوره مرتفع گشته و ید قدرت و بیده ملکوت کلّ شیء مبسوط و قائم شده کمر همّت را محکم باید بست که شاید بعنایت و مکرمت الهی در مدینۀ قدسیّهٔ انّا للّه وارد شویم تا بمواقع عزّ الیه راجعون مقرّ یابیم انشآءاللّه باید چشم دل را از اشارات آب و گل پاک نمود تا ادراک مراتب ما لا نهایهٔ عرفان نمائید و حقّ را اظهر از آن بینید که در اثبات وجودش بدلیلی محتاج شوید و یا بحجّتی تمسّک جوئید

ای سائل محبّ اگر در هوای روح روحانی طائری حقّ را ظاهر فوق کلّ شیء بینی بقسمی که جز او را نیابی کان اللّه و لم یکن معه من شیء و این مقام مقدّس از آنست که بدلیلی مدلّل شود و یا آنکه ببرهانی باهر آید و اگر در فضای قدس حقیقت سایری کلّ اشیاء بمعروفیّت او معروفند و او بنفسه معروف بوده و خواهد بود و اگر در ارض دلیل ساکنی کفایت کن بآنچه خود فرموده أ و لم یکفهم انّا انزلنا علیک الکتاب اینست حجّتی که خود قرار فرموده و اعظم از این حجّت نبوده و نیست دلیله آیاته و وجوده اثباته

در این وقت از اهل بیان و عرفا و حکما و علما و شهدای آن استدعا مینمایم که وصایای الهی را که در کتاب فرموده فراموش ننمایند و همیشه ناظر باصل امر باشند که مبادا حین ظهور آن جوهر الجواهر و حقیقة الحقائق و نور الأنوار متمسّک ببعضی عبارات کتاب شوند و بر او وارد بیاورند آنچه را که در کور فرقان وارد آمد چه که آن سلطان هویّه قادر است بر اینکه جمیع بیان و خلق آن را بحرفی از بدایع کلمات خود قبض روح فرماید و یا بحرفی جمیع را حیات بدیعۀ قدمیّه بخشد و از قبور نفس و هوی محشور و مبعوث نماید ملتفت و مراقب بوده که جمیع منتهی بایمان باو و ادراک ایّام و لقای او میشود لیس البرّ ان تولّوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکنّ البرّ من آمن باللّه و الیوم الآخر اسمعوا یا اهل البیان ما وصّیناکم بالحقّ لعلّ تسکننّ فی ظلّ کان فی ایّام اللّه ممدوداً