کتابخانه

دوست قدیما در ایّامیکه در نیویورک بودم اکثر اوقات با تو معاشر و مجالس بودم

فهرست مطالب

نیویورک

مستر هور

دوست قدیما در ایّامیکه در نیویورک بودم اکثر اوقات با تو معاشر و مجالس بودم روزیکه مرا دعوت بمنزل خویش در خارج نیویورک نمودی و آن روز و شام را در نهایت روحانیّت بذکر خدا و محبّت و الفت گذراندیم و شب در آن مجمع صحبت داشتیم ابداً آنروز و شب از خاطر نمیرود زیرا بنهایت سرور و روح و ریحان گذشت انسان در مدّت حیات اگر شبی را بسرور بگذراند و یا بحزن و اندوه بپایان رساند این دو شب را در مدّت حیات فراموش ننماید علی‌ الخصوص که با یار مهربان گذراند که بارض مقدّس آمده و بطواف تراب اقدس فائز شده همیشه در نظرید و پیش بصرید و مشمول الطاف حضرت احدیّتید از قرار مذکور در مدینۀ نیویورک بواسطۀ تشکیل مجلس کنونشن و اجتماع احبّا از اطراف شور و ولهی جدید حاصل گردیده از این قضیّه بسیار امیدوار شدم که سفر عبدالبهآء بآنمدینۀ عظمی بی نتیجه و ثمر نبوده از خدا خواهم که جمیع یاران الهی و اماء رحمن در نهایت اتّحاد و اتّفاق محشور گردند وصایا و نصایحی که من نمودم بخاطر آرند و تعالیم الهیرا حرفاً بحرف مجری دارند تا نیویورک سراج گردد و اطراف زجاج شود انوار این سراج بزجاج اطراف بتابد هر چه اتّحاد و اتّفاق بیشتر گردد نار محبّت اللّه بیشتر شعله زند شما نظر بحال ننمائید نظر باستقبال کنید حواریّین مسیح چند نفر بودند و در اورشلیم در نهایت ذلّت و حقارت بودند بعد ملاحظه کنید که چه عزّت و عظمتی یافتند که الی الیوم مانند ستاره‌ها از افق تقدیس میدرخشند فاعتبروا یا اولی الابصار

بحرم محترمه‌ات بنهایت مهربانی تحیّت ابدع ابهی ابلاغ دار و همچنین بصبایای محترمۀ خود در حقّ دخترت بتو سفارش نمودم که این دختر را تربیت کن تا لاهوتی گردد ملکوتی شود مبلّغه گردد زیرا ملاحظۀ استعداد در او شد که قوّۀ ناطقه دارد و قوّۀ حافظه دارد استعداد آن دارد که منجذبه گردد مشتعله شود منقطعه گردد مبلّغه شود حال نیز شما را سفارش میکنم که حال هزار ملیون نسا در روی زمین است و ابداً از وجودشان اثری و ثمری نه نهایتش این است که چند زمانی در روی خاک میگردند بعد زیر طبقات تراب میروند فراموش میشوند نه اثری و نه ثمری مانند درختی که نه ریشه‌ئی دارد و نه برگ و شکوفه‌ئی نه میوۀ شیرین دارد نه بقا در روی زمین ملاحظه کن که چه‌ قدر امپراطوره‌ها در دنیا آمدند نه نامی و نه نشانی ولی نسائیکه کنیزان درگاه الهی بودند الی‌ الآن از افق ابدی چون مه تابان میدرخشند و علیک البهآء الابهی

١۵ ایلول ١٩١٩

حیفا