کتابخانه

مجموعه‌ای از الواح جمال اقدس ابهی

فهرست مطالب

۶

کلمات فردوسیّه

هو النّاطق بالحقّ فی ملکوت البیان

یا مشارق العدل و الانصاف و مطالع الصّدق و الألطاف انّ المظلوم یبکی و یقول ینوح و ینادی الهی الهی زیّن رؤوس اولیائک باکلیل الانقطاع و هیاکلهم بطراز التّقوی

ینبغی لأهل البهآء ان ینصروا الرّبّ ببیانهم و یعظوا النّاس بأعمالهم و اخلاقهم اثر الأعمال انفذ من اثر الأقوال

یا حیدر قبل علی علیک ثنآء اللّه و بهائه قل انّ الانسان یرتفع بأمانته و عفّته و عقله و اخلاقه و یهبط بخیانته و کذبه و جهله و نفاقه لعمری لا یسمو الانسان بالزّینة و الثّروة بل بالآداب و المعرفة اهل ایران اکثری بکذب و ظنون تربیت شده‌اند کجاست مقام آن نفوس و مقام رجالی که از خلیج اسماء گذشته‌اند و بر شاطی بحر تقدیس خرگاه افراشته‌اند باری نفوس موجوده لایق اصغاء تغرّدات حمامات فردوس اعلی نبوده و نیستند مگر قلیلی و قلیل من عبادی الشّکور اکثری از عباد باوهام انس دارند یک قطره از دریای وهم را بر بحر ایقان ترجیح میدهند از معنی محروم باسم متمسّکند و از مشرق آیات الهی ممنوع و بظنون متشبّث انشآءاللّه آن جناب در جمیع احوال مؤیّد باشند بر کسر اصنام اوهام و خرق سبحات انام الأمر بید اللّه مظهر الوحی و الالهام و مالک یوم القیام

آنچه جناب مذکور در بارۀ بعضی از مبلّغین ذکر نموده اصغا شد قد نطق بالحقّ بعضی از نفوس غافله در بلاد باسم حقّ سائرند و بتضییع امرش مشغول و اسم آن را نصرت و تبلیغ گذاشته‌اند مع آنکه انجم شرائط مبلّغین از آفاق سموات الواح الهی مشرق و لائح هر منصفی گواه و هر بصیری آگاه که حقّ جلّ جلاله در لیالی و ایّام بآنچه سبب ارتفاع مقامات و مراتب انسان است تکلّم فرموده و تعلیم نموده

اهل بها چون شمع مابین جمع مشرق و لائحند و بارادة اللّه متمسّک این مقام مالک مقامهاست طوبی لمن نبذ ما عند العالم رجآء ما عند اللّه مالک القدم

قل الهی الهی ترانی طائفاً حول ارادتک و ناظراً الی افق جودک و منتظراً تجلّیات انوار نیّر عطائک اسألک یا محبوب افئدة العارفین و مقصود المقرّبین ان تجعل اولیائک منقطعین عن اراداتهم متمسّکین بارادتک ای ربّ زیّنهم بطراز التّقوی و نوّرهم بنور الانقطاع ثمّ ایّدهم بجنود الحکمة و البیان لاعلآء کلمتک بین خلقک و اظهار امرک بین عبادک انّک انت المقتدر علی ما تشآء و فی قبضتک زمام الأمور لا اله الّا انت العزیز الغفور

یا ایّها النّاظر الی الوجه این ایّام وارد شد آنچه که سبب حزن اکبر گشت از بعضی از ظالمین که خود را بحقّ نسبت میدهند ظاهر شد آنچه که فرائص صدق و امانت و عدل و انصاف مرتعد مع آنکه کمال عنایت و عطا در بارۀ شخص معلوم ظاهر و مجری گشت عمل نمود آنچه را که عین اللّه گریست و از قبل ذکر شد آنچه که سبب آگاهی و انتباه است چند سنه ستر نمودیم که شاید متنبّه شود و راجع گردد اثری ظاهر نه بالأخره امام وجوه خلق بر تضییع امر اللّه قیام نمود ستر انصاف را درید نه رحم بر خود و نه بر امر اللّه نمود حال حزن اعمال بعض دیگر بر حزن اعمال او غلبه نموده از حقّ بطلب نفوس غافله را تأیید فرماید بر رجوع و انابه انّه هو الغفّار و هو الفضّال الکریم

این ایّام باید کل باتّحاد و اتّفاق تمسّک نمایند و بنصرت امر اللّه مشغول گردند که شاید نفوس غافله فائز شوند بآنچه که سبب رستگاری ابدیست

باری اختلاف احزاب سبب و علّت ضعف شده هر حزبی راهی اخذ نموده و بحبلی تمسّک جسته مع کوری و نادانی خود را صاحب بصر و علم میدانند از جمله عرفای ملّت اسلام بعضی از آن نفوس متشبّثند بآنچه که سبب کسالت و انزواست لعمر اللّه از مقام بکاهد و بر غرور بیفزاید از انسان باید ثمری پدید آید انسان بی‌ثمر بفرمودۀ حضرت روح بمثابۀ شجر بی‌ثمر است و شجر بی‌ثمر لائق نار

آن نفوس در مقامات توحید ذکر نموده‌اند آنچه را که سبب اعظم است از برای ظهور کسالت و اوهام عباد فی‌الحقیقه فرق را برداشته‌اند و خود را حقّ پنداشته‌اند حقّ مقدّس است از کل در کل آیات او ظاهر آیات از اوست نه او در دفتر دنیا کل مذکور و مشهود نقش عالم کتابیست اعظم هر صاحب بصری ادراک مینماید آنچه را که سبب وصول بصراط مستقیم و نبأ عظیم است در تجلّیات آفتاب مشاهده نمائید انوارش عالم را احاطه نموده ولکن تجلّیات از او و ظهور اوست بنفس او نه نفس او آنچه در ارض مشاهده میشود حاکی از قدرت و علم و فضل اوست و او مقدّس از کل

حضرت مسیح میفرماید باطفال عطا فرمودی آنچه را که علما و حکما از آن محرومند حکیم سبزواری گفته اذن واعیه یافت نمیشود والّا زمزمۀ سدرۀ طور در هر شجر موجود در لوح یکی از حکما که از بسیطة الحقیقه سؤال نموده بحکیم مذکور مشهور خطاب نمودیم اگر این کلمه فی‌الحقیقه از تو بوده چرا ندای سدرۀ انسان را که از اعلی مقام عالم مرتفعست نشنیدی اگر شنیدی و حفظ جان و خوف تو را از جواب منع نمود چنین شخص قابل ذکر نبوده و نیست و اگر نشنیدی از سمع محروم بوده‌ئی باری در قول فخر عالمند و در عمل ننگ امم

انّا نفخنا فی الصّور و هو قلمی الأعلی و انصعق منه العباد الّا من حفظه اللّه فضلاً من عنده و هو الفضّال القدیم

قل یا معشر العلمآء هل تعترضون علی قلم اذ ارتفع صریره استعدّ ملکوت البیان لاصغائه و خضع کلّ ذکر عند ذکره العزیز العظیم اتّقوا اللّه و لا تتّبعوا الظّنون و الأوهام اتّبعوا من اتاکم بعلم مبین و یقین متین

سبحان‌اللّه کنز انسان بیان اوست این مظلوم از اظهار آن توقّف نموده چه که منکران در کمینگاهان مترصّدند الحفظ من اللّه ربّ العالمین انّا توکّلنا علیه و فوّضنا الأمور الیه و هو حسبنا و حسب کلّ شیء هو الّذی باذنه و امره اشرق نیّر الاقتدار من افق العالم طوبی لمن شهد و عرف و ویل للمعرضین و المنکرین

ولکن این مظلوم حکما را دوست داشته و میدارد یعنی آنان که حکمتشان محض قول نبوده بلکه اثر و ثمر در عالم از ایشان ظاهر شده و باقی مانده بر کل احترام این نفوس مبارکه لازم طوبی للعاملین و طوبی للعارفین و طوبی لمن انصف فی الأمور و تمسّک بحبل عدلی المتین

اهل ایران از حافظ و معین گذشته‌اند و باوهام جهلا متمسّک و مشغول بشأنی باوهام متشبّثند که فصل آن ممکن نه مگر بذراعی قدرت حقّ جلّ جلاله از حقّ بطلب تا حجبات احزاب را باصبع اقتدار بردارد تا کل اسباب حفظ و علوّ و سموّ را بیابند و بشطر دوست یکتا بشتابند

کلمة اللّه در ورق اوّل فردوس اعلی از قلم ابهی مذکور و مسطور براستی میگویم حفظ مبین و حصن متین از برای عموم اهل عالم خشیة اللّه بوده آن است سبب اکبر از برای حفظ بشر و علّت کبری از برای صیانت وری بلی در وجود آیتی موجود و آن انسان را از آنچه شایسته و لایق نیست منع مینماید و حراست میفرماید و نام آن را حیا گذارده‌اند ولکن این فقره مخصوص است بمعدودی کل دارای این مقام نبوده و نیستند

کلمة اللّه در ورق دوم از فردوس اعلی قلم اعلی در این حین مظاهر قدرت و مشارق اقتدار یعنی ملوک و سلاطین و رؤسا و امرا و علما و عرفا را نصیحت میفرماید و بدین و بتمسّک بآن وصیّت مینماید آن است سبب بزرگ از برای نظم جهان و اطمینان من فی الامکان سستی ارکان دین سبب قوّت جهّال و جرأت و جسارت شده براستی میگویم آنچه از مقام بلند دین کاست بر غفلت اشرار افزود و نتیجه بالأخره هرج و مرج است اسمعوا یا اولی الأبصار ثمّ اعتبروا یا اولی الأنظار

کلمة اللّه در ورق سوّم از فردوس اعلی یا بن الانسان لو تکون ناظراً الی الفضل ضع ما ینفعک و خذ ما ینتفع به العباد و ان تکن ناظراً الی العدل اختر لدونک ما تختاره لنفسک انّ الانسان مرّة یرفعه الخضوع الی سمآء العزّة و الاقتدار و اخری ینزله الغرور الی اسفل مقام الذّلّة و الانکسار

یا حزب اللّه یوم عظیم است و ندا بزرگ در لوحی از الواح از سماء مشیّت این کلمۀ علیا نازل اگر قوّۀ روح بتمامها بقوّۀ سامعه تبدیل شود میتوان گفت لایق اصغاء این ندا است که از افق اعلی مرتفع والّا این آذان آلوده لائق اصغا نبوده و نیست طوبی للسّامعین و ویل للغافلین

کلمة اللّه در ورق چهارم از فردوس اعلی یا حزب اللّه از حقّ جلّ جلاله بطلبید مظاهر سطوت و قوّت را از شرّ نفس و هوی حفظ فرماید و بانوار عدل و هدی منوّر دارد

از حضرت محمّد شاه مع علوّ مقام دو امر منکر ظاهر اوّل نفی سلطان ممالک فضل و عطا حضرت نقطۀ اولی و ثانی قتل سیّد مدینۀ تدبیر و انشاء

باری خطا و عطای ایشان عظیم است سلطانی که غرور اقتدار و اختیار او را از عدل منع ننماید و نعمت و ثروت و عزّت و صفوف و الوف او را از تجلّیات نیّر انصاف محروم نسازد او در ملأ اعلی دارای مقام اعلی و رتبۀ علیاست بر کل اعانت و محبّت آن وجود مبارک لازم طوبی لملک ملک زمام نفسه و غلب غضبه و فضّل العدل علی الظّلم و الانصاف علی الاعتساف

کلمة اللّه در ورق پنجم از فردوس اعلی عطیّۀ کبری و نعمت عظمی در رتبۀ اولی خرد بوده و هست اوست حافظ وجود و معین و ناصر او خرد پیک رحمن است و مظهر اسم علّام باو مقام انسان ظاهر و مشهود اوست دانا و معلّم اوّل در دبستان وجود و اوست راهنما و دارای رتبۀ علیا از یمن تربیت او عنصر خاک دارای گوهر پاک شد و از افلاک گذشت اوست خطیب اوّل در مدینۀ عدل و در سال نه ٩ جهان را ببشارت ظهور منوّر نمود و اوست دانای یکتا که در اوّل دنیا بمرقاة معانی ارتقا جست و چون بارادۀ رحمانی بر منبر بیان مستوی بدو حرف نطق فرمود از اوّل بشارت وعد ظاهر و از ثانی خوف وعید و از وعد و وعید بیم و امید باهر و باین دو اساس نظم عالم محکم و برقرار تعالی الحکیم ذو الفضل العظیم

کلمة اللّه در ورق ششم از فردوس اعلی سراج عباد داد است او را ببادهای مخالف ظلم و اعتساف خاموش منمائید و مقصود از آن ظهور اتّحاد است بین عباد در این کلمۀ علیا بحر حکمت الهی موّاج دفاتر عالم تفسیر آن را کفایت ننماید اگر عالم باین طراز مزیّن گردد شمس کلمۀ یوم یغنی اللّه کلّاً من سعته از افق سماء دنیا طالع و مشرق مشاهده شود مقام این بیان را بشناسید چه که از علیاثمرۀ شجرۀ قلم اعلی است نیکوست حال نفسی که شنید و فائز شد براستی میگویم آنچه از سماء مشیّت الهی نازل آن سبب نظم عالم و علّت اتّحاد و اتّفاق اهل آن است کذلک نطق لسان المظلوم فی سجنه العظیم

کلمة اللّه در ورق هفتم از فردوس اعلی ای دانایان امم از بیگانگی چشم بردارید و به یگانگی ناظر باشید و باسبابی که سبب راحت و آسایش عموم اهل عالم است تمسّک جوئید این یک شبر عالم یک وطن و یک مقام است از افتخار که سبب اختلافست بگذرید و بآنچه علّت اتّفاق است توجّه نمائید نزد اهل بها افتخار بعلم و عمل و اخلاق و دانش است نه بوطن و مقام ای اهل زمین قدر این کلمۀ آسمانی را بدانید چه که بمنزلۀ کشتی است از برای دریای دانائی و بمنزلۀ آفتاب است از برای جهان بینائی

کلمة اللّه در ورق هشتم از فردوس اعلی دار التّعلیم باید در ابتدا اولاد را بشرائط دین تعلیم دهند تا وعد و وعید مذکور در کتب الهی ایشان را از مناهی منع نماید و بطراز اوامر مزیّن دارد ولکن بقدری که بتعصّب و حمیّۀ جاهلیّه منجرّ و منتهی نگردد

آنچه از حدودات در کتاب بر حسب ظاهر نازل نشده باید امنای بیت عدل مشورت نمایند آنچه را پسندیدند مجری دارند انّه یلهمهم ما یشآء و هو المدبّر العلیم

از قبل فرمودیم تکلّم بدو لسان مقدّر شد و باید جهد شود تا بیکی منتهی گردد و همچنین خطوط عالم تا عمرهای مردم در تحصیل السن مختلفه ضایع نشود و باطل نگردد و جمیع ارض مدینۀ واحده و قطعۀ واحده مشاهده شود

کلمة اللّه در ورق نهم از فردوس اعلی براستی میگویم هر امری از امور اعتدالش محبوب چون تجاوز نماید سبب ضرّ گردد در تمدّن اهل غرب ملاحظه نمائید که سبب اضطراب و وحشت اهل عالم شده آلت جهنّمیّه بمیان آمده و در قتل وجود شقاوتی ظاهر شده که شبه آن را چشم عالم و آذان امم ندیده و نشنیده اصلاح این مفاسد قویّۀ قاهره ممکن نه مگر باتّحاد احزاب عالم در امور و یا در مذهبی از مذاهب بشنوید ندای مظلوم را و بصلح اکبر تمسّک نمائید

اسباب عجیبۀ غریبه در ارض موجود ولکن از افئده و عقول مستور و آن اسبابیست که قادر است بر تبدیل هواء ارض کلّها و سمّیّت آن سبب هلاکت سبحان‌اللّه امر عجیبی مشاهده گشت برق یا مثل آن مطیع قائد است و بامر او حرکت مینماید تعالی القادر الّذی اظهر ما اراد بأمره المحکم المتین

یا اهل بها اوامر منزله هر یک حصنی است محکم از برای وجود انّ المظلوم ما اراد الّا حفظکم و ارتقائکم

رجال بیت عدل را وصیّت مینمائیم و بصیانت و حفظ عباد و اماء و اطفال امر میفرمائیم باید در جمیع احوال بمصالح عباد ناظر باشند طوبی لأمیر اخذ ید الأسیر و لغنیّ توجّه الی الفقیر و لعادل اخذ حقّ المظلوم من الظّالم و لأمین عمل ما امر به من لدن آمر قدیم

یا حیدر قبل علی علیک بهائی و ثنائی نصایح و مواعظ عالم را احاطه نموده مع‌ذلک سبب احزان شده نه فرح و سرور چه که بعضی از مدّعیان محبّت طغیان نموده‌اند و وارد آورده‌اند آنچه را که از ملل قبل و علمای ایران وارد نشد

قلنا من قبل لیس بلیّتی سجنی و ما ورد علیّ من اعدائی بل عمل احبّائی الّذین ینسبون انفسهم الی نفسی و یرتکبون ما ینوح به قلبی و قلمی مکرّر امثال این بیانات نازل ولکن غافلین را نفعی نبخشید چه که اسیر نفس و هوی مشاهده میشوند از حقّ بطلب کل را تأیید فرماید بر انابه و رجوع تا نفس بمشتهیاتش باقی جرم و خطا موجود امید آنکه ید بخشش الهی و رحمت رحمانی کل را اخذ نماید و بطراز عفو و عطا مزیّن دارد و همچنین حفظ فرماید از آنچه سبب تضییع امر اوست مابین عبادش انّه هو المقتدر القدیر و هو الغفور الرّحیم

کلمة اللّه در ورق دهم از فردوس اعلی یا اهل ارض انزوا و ریاضات شاقّه بعزّ قبول فائز نه صاحبان بصر و خرد ناظرند باسبابی که سبب روح و ریحان است امثال این امور از صلب ظنون و بطن اوهام ظاهر و متولّد لائق اصحاب دانش نبوده و نیست بعضی از عباد از قبل و بعد در مغاره‌های جبال ساکن و بعضی در لیالی بقبور متوجّه بگو بشنوید نصح مظلوم را از ما عندکم بگذرید و بآنچه ناصح امین میفرماید تمسّک جوئید لا تحرموا انفسکم عمّا خلق لکم

انفاق عنداللّه محبوب و مقبول و از سیّد اعمال مذکور انظروا ثمّ اذکروا ما انزله الرّحمن فی الفرقان و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم الفائزون فی‌الحقیقه این کلمۀ مبارکه در این مقام آفتاب کلمات است طوبی لمن اختار اخاه علی نفسه انّه من اهل البهآء فی السّفینة الحمرآء من لدی اللّه العلیم الحکیم

کلمة اللّه در ورق یازدهم از فردوس اعلی مظاهر اسماء و صفات را از بعد امر مینمائیم کل بآنچه در این ظهور اعظم ظاهر شد تمسّک نمایند و سبب اختلاف نشوند و الی الآخر الّذی لا آخر له بآفاق این کلمات مشرقات که در این ورقه نازل شده ناظر باشند اختلاف سبب خون‌ریزیست و علّت انقلاب عباد است بشنوید ندای مظلوم را و از آن تجاوز ننمائید

اگر نفسی در آنچه از قلم اعلی در این ظهور نازل شده تفکّر نماید یقین مینماید این مظلوم آنچه ذکر نموده مقصودش اثبات مقام و شأنی از برای خود نبوده بل اراده آنکه بکلمات عالیات نفوس را بافق اعلی جذب نمائیم و مستعدّ کنیم از برای اصغای آنچه که سبب تنزیه و تطهیر اهل عالم است از نزاع و جدالی که بواسطۀ اختلاف مذاهب ظاهر میشود یشهد بذلک قلبی و قلمی و ظاهری و باطنی انشآء‌اللّه کل بخزانه‌های مکنونۀ در خود توجّه نمایند

یا اهل بها قوّۀ متفکّره مخزن صنایع و علوم و فنون است جهد نمائید تا از این معدن حقیقی لآلی حکمت و بیان ظاهر شود و سبب آسایش و اتّحاد احزاب مختلفۀ عالم گردد

این مظلوم در جمیع احوال از شدّت و رخا و عزّت و عذاب کل را بمحبّت و وداد و شفقت و اتّحاد امر نمود هر یوم که فی‌‌الجمله علوّ و سموّی ظاهر شد نفوس مستوره از خلف حجاب بیرون میآمدند و بمفتریاتی تکلّم مینمودند که احدّ از سیف بود بکلمات مردودۀ مجعوله متمسّکند و از بحر آیات الهی ممنوع و محروم

و اگر این حجبات حائل نمیشد ایران در دو سنه او ازید ببیان مسخّر میگشت مقام دولت و ملّت هر دو مرتفع میشد چه که مقصود بکمال ظهور من غیر ستر و خفا ظاهر میشد باری تارةً بالتّصریح و اخری بالتّلویح آنچه باید گفته شود گفتیم و بعد از اصلاح ایران نفحات کلمه در سائر ممالک متضوّع میگشت چه که آنچه از قلم اعلی جاری شده سبب علوّ و سموّ و تربیت جمیع اهل عالم بوده و هست و از برای جمیع امراض دریاق اعظم است لو هم یفقهون و یشعرون

این ایّام حضرات افنان و امین علیهم بهائی و عنایتی بحضور و لقا فائز و همچنین نبیل بن نبیل و ابن سمندر علیهم بهآء اللّه و عنایته حاضر و از کأس وصال مرزوق نسأل اللّه ان یقدّر لهم خیر الآخرة و الأولی و ینزل علیهم من سمآء فضله و سحاب رحمته برکة من عنده و رحمة من لدنه انّه هو ارحم الرّاحمین و هو الفضّال الکریم

یا حیدر قبل علی نامۀ دیگر شما که باسم جود ارسال نمودی بساحت اقدس فائز للّه الحمد مزیّن بود بنور توحید و تقدیس و مشتعل بود بنار محبّت و وداد از حقّ بطلب ابصار را قوّت بخشد و بنور تازه منوّر دارد شاید فائز شود بآنچه که شبه و مثل نداشته

امروز آیات امّ الکتاب بمثابۀ آفتاب مشرق و لائح بکلمات قبل و بعد مشتبه نشده و نمیشود انّ المظلوم لا یحبّ ان یستدلّ فی امره بما ظهر من غیره اوست محیط و ماسوایش محاط قل یا قوم اقرؤوا ما عندکم و نقرأ ما عندنا لعمر اللّه لا یذکر عند ذکره اذکار العالم و ما عند الأمم یشهد بذلک من ینطق فی کلّ شأن انّه هو اللّه مالک یوم الدّین و ربّ العرش العظیم

سبحان‌اللّه معلوم نیست معرضین بیان بچه حجّت و برهان از سیّد امکان اعراض نموده‌اند مقام این امر فوق مقام ما ظهر و یظهر است

اگر نعوذ باللّه الیوم نقطۀ بیان حاضر باشد و در تصدیق توقّف نماید داخل کلمۀ مبارکه که از مطلع بیان آن حضرت نازل شده میشوند قال و قوله الحقّ حقّ لمن یظهره اللّه ان یردّ من لم یکن اعلی منه فوق الأرض بگو ای بیدانشها الیوم آن حضرت به انّنی انا اوّل العابدین ناطق بضاعت عرفان خلق مزجاة است و قوّۀ ادراکشان ضعیف شهد القلم الأعلی بفقرهم و غنآء اللّه ربّ العالمین

سبحان الّذی خلق الخلق و هو الحقّ علّام الغیوب قد نزّل امّ الکتاب و الوهّاب فی مقام محمود قد طلع الفجر و القوم لا یفقهون قد اتت الآیات و منزلها فی حزن مشهود قد ورد علیّ ما ناح به الوجود

قل یا یحیی فأت بآیة ان کنت ذی علم رشید هذا ما نطق به مبشّری من قبل و فی هذا الحین یقول انّنی انا اوّل العابدین انصف یا اخی هل کنت ذا بیان عند امواج بحر بیانی و هل کنت ذا ندآء لدی صریر قلمی و هل کنت ذا قدرة عند ظهورات قدرتی انصف باللّه ثمّ اذکر اذ کنت قائماً لدی المظلوم و نلقی علیک آیات اللّه المهیمن القیّوم ایّاک ان یمنعک مطلع الکذب عن هذا الصّدق المبین

یا ایّها النّاظر الی الوجه بگو ای عباد غافل بقطره‌ئی از بحر آیات الهی محروم گشتید و بذرّه‌ئی از تجلّیات انوار آفتاب حقیقت ممنوع لو لا البهآء من یقدر ان یتکلّم امام الوجوه انصفوا و لا تکونوا من الظّالمین به ماجت البحار و ظهرت الأسرار و نطقت الأشجار الملک و الملکوت للّه منزل الآیات و مظهر البیّنات بیان فارسی حضرت مبشّر را ملاحظه نمائید و ببصر عدل در آن مشاهده کنید انّه یهدیکم الی صراط ینطق فی هذا الحین بما نطق لسانه من قبل اذ کان مستویاً علی عرش اسمه العظیم

ذکر اولیای آن اطراف را نموده‌اند للّه الحمد هر یک بذکر حقّ جلّ جلاله فائز گشت و اسامی کل در ملکوت بیان از لسان عظمت جاری و ظاهر طوبی لهم و نعیماً لهم بما شربوا رحیق الوحی و الالهام من ایادی عطآء ربّهم المشفق الکریم نسأل اللّه ان یوفّقهم علی الاستقامة الکبری و یمدّهم بجنود الحکمة و البیان انّه هو المقتدر القدیر کبّر من قبلی علیهم و بشّرهم بما اشرق و لاح نیّر الذّکر من افق سمآء عطآء ربّهم الغفور الرّحیم

ذکر جناب حاء قبل سین (ل‌ط) را نمودند انّا زیّنّا هیکله بطراز العفو و رأسه باکلیل الغفران له ان یباهی بین الأنام بهذا الفضل المشرق اللّائح المبین بگو محزون مباش بعد از نزول این آیۀ مبارکه مثل آن است که در این حین از بطن امّ متولّد گشته قل لیس لک ذنب و لا خطآء قد طهّرک اللّه من کوثر بیانه فی سجنه العظیم نسأله تبارک و تعالی ان یؤیّدک علی ذکره و ثنائه و یمدّک بجنود الغیب انّه هو القویّ القدیر

ذکر اهل طار را نمودید انّا اقبلنا الی عباد اللّه هناک و نوصیهم فی اوّل البیان بما انزله نقطة البیان لهذا الظّهور الّذی به ارتعدت فرائص الأسمآء و سقطت اصنام الأوهام و نطق لسان العظمة من افقه الأعلی تاللّه قد ظهر الکنز المکنون و السّرّ المخزون الّذی به ابتسم ثغر ما کان و ما یکون قال و قوله الحقّ و قد کتبت جوهرة فی ذکره و هو انّه لا یستشار باشارتی و لا بما ذکر فی البیان

و نوصیهم بالعدل و الانصاف و الأمانة و الدّیانة و ما ترتفع به کلمة اللّه و مقاماتهم بین العباد و انا النّاصح بالحقّ یشهد بذلک من جری من قلمه فرات الرّحمة و من بیانه کوثر الحیوان لأهل الامکان تعالی هذا الفضل الأعظم و تباهی هذا العطآء المبین

یا اهل طار اسمعوا ندآء المختار انّه یذکرکم بما یقرّبکم الی اللّه ربّ العالمین انّه اقبل الیکم من سجن عکّآء و انزل لکم ما یبقی به اذکارکم و اسمائکم فی کتاب لا یأخذه المحو و لا تبدّله شبهات المعرضین ضعوا ما عند القوم و خذوا ما امرتم به من لدن آمر قدیم هذا یوم فیه تنادی سدرة المنتهی و تقول یا قوم انظروا اثماری و اوراقی ثمّ استمعوا حفیفی ایّاکم ان تمنعکم شبهات القوم عن نور الیقین و بحر البیان ینادی و یقول یا اهل الأرض انظروا الی امواجی و ما ظهر منّی من لآلئ الحکمة و البیان اتّقوا اللّه و لا تکونوا من الغافلین

امروز جشن عظیم در ملأ اعلی برپا چه که آنچه در کتب الهی وعده داده شده ظاهر گشته یوم فرح اکبر است باید کل بکمال فرح و نشاط و سرور و انبساط قصد بساط قرب نمایند و خود را از نار بعد نجات دهند

یا اهل طار خذوا بقوّة اسمی الأعظم کؤوس العرفان ثمّ اشربوا منها رغماً لأهل الامکان الّذین نقضوا عهد اللّه و میثاقه و انکروا حجّته و برهانه و جادلوا بآیاته الّتی احاطت علی من فی السّموات و الأرضین

معرضین بیان بمثابۀ حزب شیعه مشاهده میشوند و بر قدم آن حزب مشی مینمایند ذروهم فی اوهامهم و ظنونهم انّهم من الأخسرین فی کتاب اللّه العلیم الحکیم حال علمای شیعه طرّاً بر منابر بسب و لعن حقّ مشغول سبحان‌اللّه دولت‌آبادی هم متابعت آن قوم را نمود و بر منبر ارتقا جست و تکلّم نمود بآنچه که لوح صیحه زد و قلم نوحه کرد در عمل او و عمل اشرف علیه بهائی و عنایتی تفکّر نمائید و همچنین در اولیائی که باین اسم قصد مقرّ فدا نمودند و جان را در سبیل مقصود عالمیان انفاق کردند

امر ظاهر و بمثابۀ آفتاب لائح ولکن قوم خود حجاب خود شده‌اند از حقّ میطلبیم ایشان را مؤیّد فرماید بر رجوع انّه هو التّوّاب الرّحیم

یا اهل طار انّا نکبّر من هذا المقام علی وجوهکم و نسأل اللّه تبارک و تعالی ان یسقیکم رحیق الاستقامة من ایادی عطائه انّه هو الفیّاض العزیز الحمید بگذارید نابالغهای عالم را که بهوی متحرّکند و بمطالع اوهام متشبّث انّه مؤیّدکم و معینکم انّه هو المقتدر علی ما یشآء لا اله الّا هو الفرد الواحد العزیز العظیم

البهآء من لدنّا علی الّذین اقبلوا الی مشرق الظّهور و اقرّوا و اعترفوا بما نطق به لسان البیان فی ملکوت العرفان فی هذا الیوم المبارک العزیز البدیع