کتابخانه

توقيعات مباركۀ حضرت ولیّ‌امر‌اللّه خطاب به احبّاى شرق

فهرست مطالب

توقیع مبارک نوروز ۸۸ بدیع

ممثّلین آئین حضرت ربّ البریّه در بلدان و ممالک شرقیّه اعضای مجلّلۀ محافل مقدّسۀ روحانیّه علیهم آلاف التّحیّة و الثّنآء طرّاً ملاحظه نمایند

یا امنآء الرّحمن بین خلیقته و صفوته فی بریّته تبارک اللّه ربّنا المقتدر المتجبّر المتباهی البهیّ الأبهی بما کشف برقع السّتر عن وجه شریعته السّمحآء و افاض علی اهل البهآء فی مشارق الأرض و مغاربها بفیوضاته المتتابعة من الرّفرف الأسمی و اظهر من خفیّات سرّه الأکتم الأخفی ما عجزت عن عرفانه ادراکات العارفین له العزّة و السّنآء و له الرّفعة و الضّیآء و له العظمة و الکبریآء بما اظهر بدائع وعده و وفی بمیثاقه و انار قلوب اصفیائه و رفع شأن اودّائه و امنائه بین الخلائق اجمعین "لن یمنعه شیء عن حکومته و لن یصدّه امر عن سلطانه و انّه لهو الفرد العلیّ العالی العظیم"

ایّها المتمسّکون بالعروة الوثقی حمد بیقیاس ایزد متعال را شایسته و سزا که در این روز فیروز و عید نوروز که جهان ترابی حلّۀ موهبت در بر نموده و بحلیۀ حیات جدید مزیّن گشته تأثیرات حیرت‌بخش جلوۀ ربیع الهی نیز در کلّ آفاق باشدّ اشراق ظاهر و باهر و نفحات مسکیّه‌اش از مهبّ ریاض قلوب ستایندگان اسم اعظم در اکثر بلدان ساطع و متضوّع برد قارس شتا برطرف گشت و اشعّۀ ساطعۀ تأیید از مرکز انوار بر جمع اهل بهاء بتابید اریاح لواقح که در مدّت هشتاد سال منبت شجرۀ مبارکه را من جمیع الجهات احاطه نموده بود بتقدیر ربّ قدیر تسکین یافت و ثورت طغیان و طوفان انقلابش فرو نشست غیوم کثیفۀ هموم و کروب لاتعدّ و لاتحصی از افق آن صقع جلیل دفعةً واحده متلاشی شد و دلبر آمال بدر منیر سعادت ابدیّه از پس حجبات غلیظه اشراق بر ساکنین فلک بهاء کرد ظلمت تعدّیات و تجاوزات که از هیاکل بغضیّه و نفوس منعیّه سنین متوالیه بر حزب مظلوم وارد بوسائل غیبیّه زائل گشت و شجرۀ خبیثۀ ظلم و نفاق بنیروی ملیک آفاق از بیخ و بن برافتاد نهال امید اهل بهاء در مزرعۀ جهان انبات نمود و از ریزش باران جفا سقایت گشت سیل جارف بلیّات متنوّعه را در این سنین عدیده یک یک مقاومت نمود و از ریح عقیم و برد زمهریر مأمون و مصون بماند از زوبعۀ امتحان متزلزل نگشت و از تندباد غضب و جفای اهریمنان مقطوع و مستأصل نشد بر نشو و نما بیفزود و از هبوب نسمات دلکش ربیع موعود آن نهال نورستۀ الهی ببرگ و شکوفه‌های گوناگون تزیین یافت اغصان رفیعۀ منیعه‌اش در اقصی ممالک غربیّه و اقطار شمالیّه سایه بیفکند و از حفیف اوراق و اهتزاز افنانش ولوله‌ئی محیّر العقول در اعلی المقامات بینداخت

تعالی تعالی هذه الشّجرة المرفوعة المنبتة فی بحبوحة الفردوس قد علت و اخضرّت و تورّقت و ذاعت و شاعت صیتها بین العالمین أ حسب الّذین اتّخذوا هذا الأمر هزؤاً بأنّ افول کوکب المیثاق فرّق جمعنا و شتّت شملنا و اضلّ سبیلنا و اضاع آمالنا أ زعموا بأنّ هذه الدّوحة الالهیّة و السّدرة الأزلیّة قد انقعرت و اغصانها قد یبست و اوراقها قد انتثرت و زفیرها قد خمدت و حیاتها قد انعدمت و بطلان امرها قد تحقّقت لا فوربّ العمآء سوف تتفتّح ازهارها و تتضوّع عبیرها و تنضج اثمارها و تنشعب فروعها و تمتدّ ظلّها علی من علی الأرض اجمعین

سبحان صانعها و واضعها و مغرسها و منبتها و الحافظ علی کیانها و النّاشر لآثارها له القدرة من قبل و من بعد و انّه لعلی کلّ شیء قدیر

ای آشفتگان جمال ذو الجلال یوم یوم اشراق انوار است و دور دور ظهور و بروز تجلّیات سلطنت حیّ لایزال هرچند جهان منقلب و جهانیان در غمرات بلایا و متاعب مستغرق ولی هزار شکر حضرت بدیع الأوصاف را که با وجود موانع عدیده و انقلابات ملکیّه و امتحانات متتابعه و فقدان وسائل ظاهره آئین نازنین اسم اعظم روح الوجود لعظمته الفدآء یوماً فیوماً در اتّساع و شعلۀ فروزنده‌اش آناً فآناً در ارتفاع صیتش در اقالیم عالم منتشر و پرچم عزّت و استقلالش بر اعلی المقامات مرتفع و متموّج روح مقدّسش در عروق و شریان شعوب متمدّنۀ راقیه نبّاض و از ولولۀ آهنگ دلربایش ارواح مؤمنین در طرب و اهتزاز

نام جهان‌آرایش در السن و افواه اعاظم امم از قریب و بعید و وضیع و شریف متداول و بمبادی قیّمۀ سامیه‌اش قلوب صافیۀ مجرّده‌ئی در قطعات خمسۀ عالم متوجّه و متمایل بنیان متین معبد عظیم الشّأنش در قطب امریک در این بحران اعظم علم برافراخته و گنبد رفیعش بر ابنیۀ شاهقۀ آن قطر جلیل سایه افکنده ولولۀ بیت اعظمش در خطّۀ عراق زلزله بارکان دولت و ملّت انداخته و در مقامات رسمیّه در قلوب زمامداران اقالیم غربیّه رعبی شدید و اضطرابی جدید تولید نموده رافعان لوایش در بسیط غبرا بعزمی آهنین بایفای وظائف موکولۀ مفروضۀ خویش مشغول و بتشیید روابط روحانیّه و استحکام مؤسّسات امریّه و ترویج مصالح هیئت اجتماعیّه و تنفیذ احکام منصوصۀ الهیّه و تهیّۀ مقدّمات مشروعات عظیمۀ جلیلۀ آینده مألوف و مأنوس اسرار مکنونه‌اش که در خطّۀ ایران در پس سبحات غلّ و بغضا سنین متوالیه مستور بمساعی جلیلۀ جند اهل بهاء در آن موطن اعلی ظاهر و پدیدار گشت و عروس آمال دیرینۀ آن ستمدیدگان رغماً لکلّ افّاک حسود نقاب از رخ بیفکند ناموس اکبرش بهمّت مبارزان دلیر در ممالک فرنگ حجاب ستر بدرید و منصوصات کتاب اقدسش مشهور و مرکوز ذهن اولو الألباب شد غبار ظلم اهل شرور بنشست و سدّ متین شبهات مرتفع گردید حجاب غلیظ ترّهات و اراجیف مکذّبین و مبطلین امر بهاء برخاست و حبائل تسویف و انکار اهل ادبار بسرپنجۀ قدرت منفصم شد مقامات مقدّسه‌اش در ارض نورا و بقعۀ بیضا مطمح نظر و مزار و نزهتگاه فرق و طوائف متنوّعۀ متباینه گردید و در انظار ولاة امور از معابد مشروعه و معاهد مستقلّۀ دینیّۀ معتبره محسوب و موصوف گشت قصر مبارکش پس از چهل سال انتظار از تسلّط اهل فتور برهید و چون لؤلؤ لالا زینت‌بخش مرج عکّا شد قوائم و دعائم دیوان عدل اعظمش بیمین قدرت در اقالیم متعدّده منصوب گردید و اصول و فروع شریعت غرّایش گوشزد اقوام و ملل از قریب و بعید گشت تباشیر مدنیّت سرمدیّ‌ الآثار حضرت بهآءاللّه از افق عزّت دیرینه بارادۀ ازلیّۀ مالک البریّه طالع شد و نوامیس و شعائر اسم اعظم باصبع اقتدار خیمه و خرگاه برافراشت سلطۀ محیطۀ روحانیّه‌اش پدیدار گردید و وعود مبرمه‌اش تحقّق یافت علمای رسوم خصم الدّ آئین حضرت قیّوم در پنجۀ تقلیب گرفتار و محافل مجلّلۀ روحانیّه واضعان شرع بدیع بر سریر عزّت و قدرت مکین و استوار امّت ممسوخۀ یحیی در اسفل درکات قنوط ساقط و نام و نشان اتباع و اشیاعش مفقود و منعدم سردار نقض و سالار نکث در حفرۀ ظلمانی خزیده و چون خفّاش در مقابل اشراق اشعّۀ تأیید در گوشۀ عزلت کور و مأیوس طپیده از تلاطم بحر البحار فیوضات ملیک آفاق آن محور نفاق و قطب شقاق پریشان و حیران و از مهابت فریاد ثابتان بر عهد و میثاق نالان و هراسان له الغلبة و الهیمنة و الاستقلال لا رادّ لأمره و لا مبدّل لکلماته و لا مفرّ من قضائه و تقدیره هذا ما وعدنا به مولانا فی السّرّ و الاجهار من فمه الدّرّیّ الطّاهر الصّادق البدیع قوله عزّ بیانه

"سینکشف القناع باذن اللّه عن وجه الأمر و یسطع هذا الشّعاع فی آفاق البلاد و یعلو معالم الدّین و تخفق رایات ربّکم المجید علی الصّرح المشید و یتزلزل بنیان الشّبهات و ینشقّ حجاب الظّلمات و ینفلق صبح البیّنات و یشرق بأنوار الآیات ملکوت الأرض و السّموات اذاً ترون اعلام الأحزاب منکوسة و وجوه الأعدآء ممسوخة و احکام رؤسآء السّوء منسوخة و المؤمنون فی فرح عظیم و المکذّبون فی خسران مبین"

ای برادران و خواهران روحانی چه مقدار عظیم است امر الهی و چه شدید است سیاط قهر آن محتسب حقیقی فرخنده نفسی که در ظلّ ظلیلش محشور و مستظلّ گشت و خجسته قلبی که از شعشعات انوارش مستمدّ و مستفیض شد وای بر نفسی که از الواح نصحیّۀ قلم اعلی و نعما و آلاء این دور امنع ابهی رو بتافت و میثاق غلیظ حیّ لایموت را واهی و موهون بشمرد و تطوّرات و تقلّبات لازمۀ این امر خطیر را میزان بطلان و علامت نقصان و انقراض آئین لایزال ایزد متعال بپنداشت امر عظیم است عظیم و حوادثش بس خطیر و جسیم صرصر امتحانش شدید است و صراطش احدّ از سیف حدید جز جبال باذخه و اطواد شامخه مقاومت ریح عقیم نتواند و جز اقدام ثابتۀ مستقیمه از این منهج قویم نگذرد شعلۀ انقلابش شرربار است و صاعقۀ قهرش اشدّ از لهیب نار "النّاس هلکآء الّا المؤمنون و المؤمنون هلکآء الّا الممتحنون و الممتحنون هلکآء الّا المخلصون و المخلصون فی خطر عظیم"

ای یاران ممتحن جمال ابهی و یاوران برگزیدۀ حضرت عبدالبهآء اگرچه شئونات و حوادث این امر خطیر مهیّج و مخیف است و انقلاباتش عجیب و مهیب ولکن شمس حقیقت که از ذروۀ علّیّین بر گروه ثابتین لاینقطع مشرق پرتوش بی‌نهایت شدید است و تأثیراتش در حقائق ممکنات بغایت عظیم در لوحی از الواح لسان عظمت باین بیان ناطق قوله جلّ بیانه "قد کنز فی هذا الغلام من لحن لو یظهر اقلّ من سمّ الابره لتندکّ الجبال و تصفرّ الأوراق و تسقط الأثمار من الأشجار و تخرّ الأذقان و توجّه الوجوه لهذا الملک الّذی تجده علی هیکل النّار فی هیئة النّور و مرّةً تشهده علی هیئة الأمواج فی هذا البحر الموّاج و مرّةً تشهده کالشّجرة الّتی اصلها ثابت فی ارض الکبریآء و ارتفعت اغصانها ثمّ افنانها الی مقام الّذی صعد عن ورآء عرش عظیم" و در مقامی دیگر میفرماید "چه قدر از لآلی بیشمار که ناسفته در صدف قلب مانده و چه مقدار حوریّات معانی که در غرفه‌های حکمت مستور گشته که احدی مسّ آنها ننموده لم یطمثهنّ انس قبلهم و لا جانّ"

قوای جهان مقاومت فیض مدرار نتواند و آشوب و غوغای جهانیان تابش انوار را مانع و حائل نگردد بلکه هر قدر آئین مقدّس بر شهرت و اتّساع بیفزاید و صیحۀ پیروانش بلندتر گردد و ابّهت و سطوتش در انجمن عالم بیشتر جلوه نماید انقلاباتش هائل‌تر و جوش و خروشش عظیم‌تر و فریاد و فغان اعدایش مرتفع‌تر و زفیر افتتانش شدیدتر شود و هر قدر طوفان انقلاب و غلیان غلّ و بغضا در قلوب مشرکین تزاید جوید و صولت هجوم احزاب و قبائل بر جند الهی شدّت نماید اشعّۀ تأیید بر اشراق بیفزاید و بدایع قدرت قدیمه و لطایف حکمت الهیّه و ظهورات غلبه و قهّاریت کلمۀ نافذۀ جامعه بر مدّعیان مکشوف‌تر و واضح‌تر گردد "سنّة اللّه الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلاً"

ای حامیان حصن حصین الهی نظری بگذشتۀ این امر عظیم اندازید و در حوادث دورۀ اوّلیّۀ این قرن مشعشع الهی تفکّر نمائید و مراحل پیموده را یک یک بیاد آرید لعلّکم بمواقع امره تطّلعون و من آیات قدرته تتذکّرون و فی آفاق علمه تتفرّسون ظلمی نماند که بر اصل شجرۀ نابتۀ الهیّه وارد نگشت و طعنی نماند که از نفوس واهیۀ ساهیۀ سافله بر پیروان امر حضرت ربّ البریّه متوجّه نگردید از بدو طلوعش از آن اقلیم پربلا آن نجم بازغ هدی طلعت اعلی روح الوجود لمظلومیّته الفدآء در خلف حجبات محن و رزایای لاتعدّ و لاتحصی محجوب و روی چون مه تابانش در خسوف حسد و بغضا مخسوف و مقنوع سهام مفترین و طعن مشرکین و دسائس مغلّین آن هیکل الطف اعّز اعلا را آنی فارغ و آسوده نگذاشت و از اجرای نوایا و مقاصد مقدّسه‌اش ظاهراً مانع و حائل شد ایّام پرتلاطم حیاتش بپایان رسید و در انظار محتجبین آمال دیرینه‌اش در عرصۀ شهود جلوه ننمود کوته‌نظرانی چند که بظواهر امور ناظر و از حقیقت کلّیّۀ محیطۀ فائضه که در هویّت امر الهی مکنون و مندمج است غافل در آن ایّام چنان انگاشتند که هر قدمی که آن محیی رمم در سبیل اعلای امر اعظمش در ایّام حیاتش برداشت اثر و ثمری جز یأس و حرمان و پشیمانی و خذلان نبخشید قائم موعود بزعم آن قوم جحود ولوله‌ئی در جوار بیت الحرام نینداخت و جمّ غفیری را از سکّان حجاز مفتون امرش ننمود پیام مبین را که در مکّۀ مکرّمه بطلعت قدّوسی رسول امینش بسپرد شریف مغرور اجابت نکرد و در زاویۀ نسیان بینداخت و از حقیقت مطلب مستفسر نشد غوغای عوام آن مظهر ربّ الأنام را پس از زیارت حرمین از سفر عتبات و زیارت کوفه منصرف نمود و از اعلان آئینش علی رؤوس الأشهاد بازداشت و در قلوب عدّه‌ئی از اصحاب که مترصّد ظهور آثار وعد الهی بودند تولید تزلزل و ارتیاب بنمود تعلیمات و دستورات کافیۀ وافیه که خود بنفسه بحروفات خویش در مدینۀ شیراز در سنۀ ستّین تلقین و ابلاغ نمود اکثرش انجام نیافت و از شدّت هیجان امتحان و هجمات عنیفۀ اهل شرک و عدوان اثر و ثمری نبخشید ناشر لواء اقدسش که خود از بین نخبۀ اصحابش برانگیخت و بتبشیر آئین رحمن در ممالک عثمانیان مأمور ساخت در اوّلین وهله اسیر دام ستمکار گشت و در دیار غربت جام شهادت بکمال مظلومیّت بنوشید شیخ هندی که بامر مظهر رحمن در سنۀ اوّل ظهور باقلیم هندوستان رهسپار گشت پس از تحمّل متاعب بیکران نفسی را جز سیّدی ضریر در آن سامان مستعدّ اقبال و اذعان نیافت و عاقبة ‌الأمر آن سیّد جدید الاقبال در لرستان طعمۀ شمشیر بامر حاکم غدّار گشت معتمد مقتدر که بکمال فتوّت و شجاعت و ثبوت و استقامت بر خدمت و حمایت آن مظهر ربوبیّت قیام نموده بود و جز خضوع و تسلیم مرکز سلطنت تلقاء سریر سلطان احدیّت آمال و آرزوئی نداشت دفعةً واحدة هدف تیر قضا گشت و مخدوم جلیل خود را اسیر در قبضۀ گرگین پرکین بگذاشت وزیر بی‌تدبیر خبردار شد و فریاد و فغان برآورد و بانواع حیل از ورود آن ذات مقدّس بعاصمۀ مملکت و وفودش در بساط سلطنت که نفس مظهر عبودیّت از شهریار عادل تمنّا و مسئلت نموده بود مانع شد آن محور نفاق کمر ظلم ببست و همّت بگماشت و آرام نگرفت تا آنکه محبوب آفاق را بظلمی مبین در قلعه‌ئی از قلاع آن سرزمین مسکن و مأوی داد و در ابعد نقطه‌ئی از قلل آذربایجان محصور و مسجون نمود

در توقیعی از توقیعات آن طلعت نوّار که بافتخار سلطان ایرانیان در آن زندان نازل این کلمات درّیّات مدوّن و مسطور "الا انّنی انا رکن من کلمة الأولی الّتی من عرفها عرف کلّ حقّ و یدخل فی کلّ خیر و من جهلها جهل کلّ حقّ و یدخل فی کلّ شرّ ... قد جعل کلّ خیر احاط به علمه فی طاعتی و کلّ نار یحصیها کتابه فی معصیتی ... قد جعل اللّه کلّ مفاتیح الرّضوان فی یمینی و کلّ مفاتیح النّیران فی شمالی ... انا النّقطة الّتی ذوّت بها من ذوّت و انّنی انا وجه اللّه الّذی لا یموت و نوره الّذی لا یفوت من عرفنی ورائه الیقین و کلّ خیر و من جهلنی ورائه السّجّین و کلّ شرّ ... قسم بسیّد اکبر اگر بدانی در چه محلّ ساکن هستم اوّل کسی که بر من رحم خواهد کرد حضرتت میبود در وسط کوهی قلعه‌ایست در آن قلعه از مرحمت آن حضرت ساکن و اهل آن منحصر است بدو نفر مستحفظ و چهار سگ حال تصوّر فرما چه میگذرد الحمد للّه کما هو اهله و مستحقّه ... قسم بحقّ اللّه که آن کسی که راضی باین نوع سلوک با من شده اگر بداند با چه کسی است هرگز فرحناک نشود الا اخبرک بسرّ الأمر کأنّه احبس کلّ النّبیّین و الصّدّیقین و الوصیّین ... در این جبل فرد مانده‌ام و بموقفی آمده‌ام که احدی از اوّلین مبتلا نشده و احدی هم از مذنبین متحمّل نشده فحمداً له ثمّ حمداً لا حزن لی لأنّی فی رضآء مولائی و ربّی و کأنّی فی الفردوس متلذّذ بذکر اللّه الأکبر و انّ ذلک من فضل اللّه علیّ و اللّه ذو الفوز الکبیر"

طولی نکشید که در مشرق ایران حادثۀ مؤلمۀ مازندران وقوع یافت و شرر بدودمان جند رحمن زد شعلۀ فروزنده‌اش بعنان آسمان متواصل گشت و در زندان آذربایجان این خبر دهشت‌اثر بر تأثّرات و احزان بی‌پایان آن محبوب امکان بیفزود نقطۀ اخری طلعت قدّوسی طعمۀ شمشیر سعید شقی شد و حسین بشروئی هدف تیر سردار تبه‌کار گشت اعوان و انصارش بعضی قتیل و جریح و برخی در دست ظالمان اسیر و جمعی متشتّت بی معین و مجیر عالم نحریر وحید فریدش در واقعۀ نیریز با عدّه‌ئی از نخبۀ اصحابش شربت شهادت بنوشید و جسد مطهّر حجّت اکبرش در محاصرۀ زنجان معرض تعدّیات و تجاوزات دشمن بی‌امان گشت اعمدۀ آئین گرانبهایش در این مخاطرات عجیبه و حوادث غریبه یک یک از پا برافتاد و بر گروه پیروانش در کلّ اطراف و اکناف مملکت امطار بلیّات از سحاب قضا پی در پی ببارید در بحبوحۀ انقلاب امیرکبیر که بر مسند صدارت جالس در فکر قلع و قمع اصل شجرۀ الهیّه بیفتاد و حکم مبرم شهادت آن مظلوم یکتا را در مدینۀ تبریز صادر کرد آن هیکل نازنین را در هوا بیاویخت و سینۀ مطهّر را برصاص اولو البغضآء مشبّک نمود در این گردباد بلا انقلابی اعظم در عاصمۀ مملکت رخ بنمود و بر اثر حادثۀ رمی شاه بقایای فئۀ مؤمنین را در آن سرزمین اسیر و دستگیر کرد آتش نمرودی برافروخت و طاهرۀ زکیّۀ مشتعلۀ ثابتۀ بی‌گناه را زهر جفا بچشانید کاتب وحی را که حامل و حافظ اسرار الهی بود در قعر زندان بینداخت و عاقبة‌ الأمر بدست جلّاد سفّاک و بی‌باک بسپرد نیّر آفاق یگانه امید و منقذ آن جمع بی‌نوا را چهار ماه در حفرۀ ظلمانی در مقرّ سارقان و قاتلان مسکن و مأوی داد و بر عنق مطهّر ثقل فادح سلاسل و اغلال بنهاد بمشارکت در این امر فضیح و عمل شنیع متّهم نمود و عاقبة‌ الأمر بدیار غربت منفی ساخت حال ملاحظه نمائید که چه هیجان و انقلابی و شورش و اضطرابی ید تقدیر بحکمت کبرایش در سنین اوّلیّۀ کور بدیعش احداث فرمود و چه وحشت و دهشتی حضرت مقلّب القلوب در صدور پیروانش بیفکند سلطان مغرور ایران که در آن ایّام بر اریکۀ ظلم جالس و بر نوائب و مصائب مستولیۀ بر حزب مظلوم واقف و مطّلع بزعم باطل خویش چنان تصوّر نمود که بسیف شاهرش شجرۀ لاشرقیّه و لاغربیّه را از ریشه برانداخت و فئۀ قلیلۀ مقهوره را رسوای خاصّ و عامّ بنمود روح آزادش را بسرپنجۀ اقتدار از جریان و سریان در عروق و شریان جهان مانع گشت و یگانه امید پیروانش را بقوّۀ تدبیر از وطن مألوف بکمال یأس و ذلّت اخراج کرد غافل از آنکه آن رجفۀ کبری و زندان پربلا نتیجه‌اش ظهور تباشیر اوّلیّۀ عصر اعظم ابهی شد و آن حفرۀ تنگ و تاریک معرض تجلّی اشعّۀ ساطعۀ الهامات غیبیّۀ الهیّه گشت نسائم سبحان بر مظلوم عالمیان در آن زندان از مهبّ عنایت بوزید و اریاح مشیّت رحمن بر آن مقام ظلمانی مرور نمود جمال ابهی موعود نقطۀ‌ اولی نقاب از رخ بیفکند و جبرئیل امین با بشارت کبری بین جدران آن سجن مظلم نزول یافت اشعّۀ ساطعۀ ظهور چون برق خاطف بر صدر منوّرش بتابید و ورقاء روح ‌الأمین در آن قلب ممرّد ندا درداد الا الا قد ظهر سرّ الأمر و ظهر عن خلف الحجاب من بشّر به نقطة البیان و عن ورائه کلّ النّبیّین و المرسلین

در رسالۀ ابن ذئب قلم اعلی بنفسه المهیمنة علی الأشیآء شهادت داده و باین امر خطیر بأحلی البیان اشاره فرموده قوله جلّ بیانه "و بعد از توجّه حکایت حضرت سلطان ایّده اللّه تبارک و تعالی واقع و در آن ایّام امور منقلب و نار غضب مشتعل جمعی را اخذ نمودند از جمله این مظلوم را لعمر اللّه ابداً داخل آن امر منکر نبودیم و در مجالس تحقیق هم عدم تقصیر ثابت مع‌ذلک ما را اخذ نمودند و از نیاوران که در آن ایّام مقرّ سلطنت بوده سر برهنه و پای برهنه پیاده با زنجیر بسجن طهران بردند چه که یک ظالمی سواره همراه کلاه از سر برداشت و بسرعت تمام با جمعی از میرغضبان و فرّاشان ما را بردند و چهار شهر در مقامی که شبه و مثل نداشت مقرّ معیّن نمودند امّا سجن که محلّ مظلوم و مظلومان بوده فی‌الحقیقه دخمۀ تنگ و تاریک از آن افضل بوده و چون وارد حبس شدیم بعد از ورود ما را داخل دالانی ظلمانی نمودند از آنجا از سه پلّه سراشیب گذشتیم و بمقرّی که معیّن نموده بودند رسیدیم امّا محلّ تاریک و معاشر قریب صد و پنجاه نفس از سارقین اموال و قاتلین نفوس و قاطعین طرق بوده مع این جمعیّت محلّ منفذ نداشت جز طریقی که وارد شدیم اقلام از وصفش عاجز و روائح منتنه‌اش خارج از بیان و آن جمع اکثری بی ‌لباس و فراش اللّه یعلم ما ورد علینا فی ذاک المقام الأنتن الأظلم و در ایّام و لیالی در سجن مذکور در اعمال و احوال حزب بابی تفکّر مینمودیم که مع علوّ و سموّ و ادراک آن حزب آیا چه شده که از ایشان چنین عملی ظاهر یعنی جسارت و حرکت آن حزب نسبت بذات شاهانه و بعد این مظلوم اراده نمود که بعد از خروج از سجن بتمام همّت در تهذیب آن نفوس قیام نماید و در شبی از شبها در عالم رؤیا از جمیع جهات این کلمۀ علیا اصغا شد انّا ننصرک بک و بقلمک لا تحزن عمّا ورد علیک و لا تخف انّک من الآمنین سوف یبعث اللّه کنوز الأرض و هم رجال ینصرونک بک و باسمک الّذی به احیا اللّه افئدة العارفین"

و در مقامی دیگر میفرماید "و در ایّام توقّف در سجن ارض طاء اگرچه نوم از زحمت سلاسل و روائح منتنه قلیل بود ولکن بعضی از اوقات که دست میداد احساس میشد از جهت اعلای رأس چیزی بر صدر میریخت بمثابۀ رودخانۀ عظیمی که از قلّۀ جبل باذخ رفیعی بر ارض بریزد و بآن جهت از جمیع اعضا آثار نار ظاهر و در آن حین لسان قرائت مینمود آنچه را که بر اصغاء آن احدی قادر نه"

ای برادران و خواهران روحانی اهراق دم مقدّس نتیجه‌اش انبات شقائق و سنبلات ظهور اعظم ابهی شد و غربت و اسارت و مقهوریّت ظاهرۀ جمال قدم عاقبتش استقرار عرش اسم اعظم در خطّۀ عراق گشت "و اللّه یدعو الی دار السّلام و یهدی من یشآء الی صراط مستقیم لهم دار السّلام عند ربّهم و هو ولیّهم بما کانوا یعملون" جمعی از بلها و سفها چنان انگاشتند که این لیل دیجور را صبح هدی در پی نه و این شام ظلمانی را آفتاب تابانی از عقب نبوده و نیست بئس ما ظنّوا و سآء ما فعلوا هرچند نجم درّیّ قائم موعود در مغرب زندان متواری گشت و فئۀ انصار و اشیاعش در دامگاه عصبۀ غرور بیفتاد و اسیر و مقتول شد ولکن طولی نکشید که اشراقی اعظم و ظهوری اکمل و اتمّ از افق مدینة‌اللّه در انجمن بنی‌آدم جلوه نمود و از خلف خیام غیب صمدانی هیکلی مبعوث و مشهود گشت که چون اسرافیل حیات روح جدیدی در کالبد حزب مظلوم بدمید و امّت مقهور مأیوس متشتّت را عزیز دو جهان کرد کریم اثیم از نهیب این قیام انگشت حیرت بدندان بگرفت و شاه غدّار از آثار این نهضت جدیده مبهوت و حیران شد چه مطابق است این وقوعات عجیبه و حوادث غریبه با حدیث صحیح نبوی در شأن اصحاب این ظهور که شرح آن در فتوحات مکّیّۀ شیخ ابن العربی مذکور و مسطور است "و یقتلون کلّهم الّا واحد منهم ینزل فی مرج عکّآء فی المأدبة الالهیّة الّتی جعلها اللّه مائدة للسّباع و الطّیور و الهوامّ"

پس از استقرار عرش مالک انام در مدینۀ دارالسّلام در کتاب مستطاب ایقان در وصف مشرکین این کلمات درّیّات نازل "هر چه میشنوند که این امر بدیع الهی و حکم منیع صمدانی در اطراف ارض ظاهر شده و هر روز در علوّ است ناری جدید در قلوبشان مشتعل میشود و آنچه ملاحظه مینمایند از قدرت و انقطاع و ثبوت این اصحاب که هر روز بعنایت الهی محکم‌تر و راسخ‌تر میشوند اضطراب تازه در نفوسشان ظاهر میگردد در این ایّام که بحمد اللّه سطوت الهی چنان غلبه فرموده که جرئت تکلّم ندارند ... و عنقریب است که اعلام قدرت الهی را در همۀ بلاد مرتفع بینی و آثار غلبه و سلطنت او را در جمیع دیار ظاهر مشاهده فرمائی"

طولی نکشید که بارادۀ غالبۀ محیطۀ الهیّه و حکمت بالغۀ صمدانیّه اریاح لواقح امتحان و افتتان مرّةً اخری بوزید و اریاح منتنۀ کریهۀ نفاق و شقاق پیروان نیّر آفاق را از کلّ اطراف احاطه نمود صوت ناعق اعظم در ارض سرّ مرتفع شد و عجل سامری بندا آمد و اوراق ناریّه در دو خطّۀ عراق و ایران منتشر نمود حیّۀ رقطا هیکل الطف اعزّ ابهی را سمّ جفا بچشانید و بغی و فحشای اتباع و اشیاع آن خصم لدود ذیل مطهّر را ملوّث ساخت اختلافات داخله بر جرئت و جسارت ولاة امور بیفزود و قوای دو مملکت قوی‌ّشوکت بر اضمحلال حزب الهی برخاست و حکم فصل و تبعید و نفی مؤبّد باخرب مدن عالم از مصادر رسمیّه در مدینۀ کبیره صادر شد

سلطان ایران و مرکز دائرۀ خلافت عثمانیان بالاتّفاق در قلع و قمع امر نیّر آفاق همّت بگماشتند و آهنگ انقراض و اضمحلال فئۀ بیگناه را هر یک بأعلی النّدآء بنواختند در این بحران اعظم جمال قدم روحی لسطوته الفدآء بمفاد آیۀ مبارکۀ "و لمّا اخذت الظّلمة کلّ البریّة اظهرنا نفسنا الحقّ فضلاً من لدی العزیز الحکیم" حجاب ستر را از وجه امر بالمرّه بدرید و در خطابات قهریّه و الواح نصحیّه و انذارات شدیده و صحائف بدیعۀ لمیعۀ‌ منیعه سرّ اکتم و رمز منمنم را بر ملا مکشوف کرد ملکوک و مملوک را در خاور و باختر دعوت باعتناق آئین الهی فرمود و اصول شریعۀ غرّا و شرائط سلوک در منهج بیضا را بر قریب و بعید ثابت و مدلّل ساخت انقلابات ارض سرّ نتیجه‌اش استقرار عرش قدم در سجن اعظم شد و حوادث فجیعۀ مدینۀ کبیره حاصلش ورود فلک بهاء بساحل بقعۀ بیضا گشت طغیان حزب یحیی بساط نعمت بیمنتها در مرج عکّا بگسترد و همزات آن سفیه بی‌وفا اثر و ثمرش ایصال رسالات بهاء بملوک و امرا گردید خود در جزیرۀ شیطان در حفرۀ یأس بخزید و عاقبة ‌الأمر باسفل درکات نیران راجع شد سلطان سریر لاهوت بر عرش کبریا مستقرّ گردید و ماء حیوان احکام کتاب اقدس خود را بر عالمیان مبذول فرمود بشارات کتب مقدّسه پدیدار شد و وعود الهیّه تحقّق یافت میقات امم منقضی گشت و بهاء کرمل نمودار شد صهیون بندا آمد و اورشلیم بنفحات یوم عظیم احیا گشت ندا از مکمن ابهی بلند شد و اصبع جمال قدم کوس اعظم در آن سجن مکرّم بکوبید که "قد اتّصل نهر الأردنّ بالبحر الأعظم و الابن فی ‌الواد المقدّس ینادی لبّیک اللّهمّ لبّیک و الطّور یطوف حول البیت و الشّجر ینادی قد اتی المقصود بمجده المنیع ... قل قد جآء الأب و کمل ما وعدتم به فی ملکوت اللّه ... قد اخذ الاهتزاز ارض الحجاز و حرّکتها نسمة الوصال تقول یا ربّی المتعال لک الحمد بما احیتنی نفحات وصلک بعد الّذی اماتنی هجرک طوبی لمن اقبل الیک و ویل للمعرضین انار جبل الطّور من اشراق الظّهور و قال قد وجدت عرفک یا اله من فی السّموات و الأرضین تلک ارض فیها بعثنا النّبیّین و المرسلین قد ارتفع فیها ندآء الخلیل ثمّ الکلیم و من بعده الابن کلّ اخبروا و بشّروا العباد بهذا النّبإ العظیم و وروده فی تلک الدّیار کذلک نزّل فی الألواح من لدن منزل قدیم" اینست معنی حدیث مشهور "توقّعوا الصّوت یأتیکم بغتةً من قبل الشّام فیه لکم فرج عظیم" و همچنین حدیث دیگر که میفرماید "خیر المساکن یومئذ البیت المقدّس لیأتینّ زمان علی النّاس یتمنّی احدهم انّه من سکّانه" کهنه‌دوزانی چند چنان تصوّر نمودند که نفی و تبعید آن مظلوم فرید باخرب مدن دنیا علّت انقراض آئین بهاء گردد و احداث شقاق و نفاق در جمع پیروان نیّر آفاق نتیجه‌اش انحلال و اضمحلال امر ذو الجلال شود افّ لهم و تعساً لهم سراپردۀ این امر اعظم بقوّۀ بازوی آن محیی رمم در سجن اعظم عمودش بلندتر گردید و ساحتش وسیعتر شد روح حیات باقلیم هندوستان سرایت کرد و در ممالک روس علم برافراشت به برّیّة‌ الشّام صیت امر مولی الأنام برسید و بر اقطار مصریّه دوحۀ الهیّه سایه بیفکند

و چون میقات لیلۀ لیلا و غروب شمس بهاء از بسیط غبرا فرا رسید کرّةً اخری طوفان بلا برخاست و نائرۀ امتحان شعله‌اش بعنان آسمان رسید ریح عقیم بر سدرۀ الهیّه اشدّ از قبل بوزید و فتنۀ عمیا ظهور یافت ناقض اکبر حجاب خود بدرید و بذر حسد و خصومت در قلوب جمعی از سست‌عنصران بکاشت انقلاب اعظم احداث شد و کابوسش جمرۀ محرقه در دلها بینداخت سهام افترا پرّان شد و روضۀ غنّا چندی جولانگاه شغالان نقض و ریا گشت طیور لیل بحرکت آمد و بدر منیر عهد مولی الأنام در خسوف اهل ظنون و اوهام مخسوف و مقنوع گشت خصم الدّ فرحناک شد و امّت مأیوس یحیی امیدوار گردید محور میثاق در سجن نیّر آفاق قلعه‌بند گشت و عبدالحمید پلید باغوای آن حزب عنید بر آن مظلوم فرید حمله‌ئی شدید بنمود عیون سکّان ملأ اعلی خون بگریست و یوم "تاللّه تفتن کلّ شیء فی کلّ شیء من کلّ شیء الی کلّ شیء بنفس کلّ شیء" بوقوع بپیوست حال ملاحظه نمائید که این زوبعۀ کبری چه بهار جان‌افزائی از پی داشت و این فتنۀ صمّا چه انعکاسی در حیّز ادنی بینداخت طوفانی اعظم از این سفینۀ حمرا را از بدایت جریانش در دریای بلا احاطه ننموده بود و تندبادی اشدّ از این ریح جفا بر نهال بیهمال پروردۀ دست بهاء از بدو نشئه‌اش در عالم ادنی نوزیده بود با وجود این بلیّۀ کبری طولی نکشید که باثر کلک دائم الجولان مرکز عهد و میثاق غبار تیرۀ نفاق و شقاق فرو نشست و دلبر آمال در خلوتگاه قلوب جلوه‌ئی محیّر العقول بنمود صاعقۀ غیرت بغتةً درخشید و فئۀ ناکصۀ متکبّران و گردنکشان را در اسفل درکات قنوط بینداخت غضنفر میثاق در بیشۀ حقیقت غرّشی بنمود که از نهیب فریادش شغالان نقض فریاد واویلا برآوردند و در حفرات یأس مقرّ گزیدند ورقاء ایکۀ عبودیّت چنان نغمه و ترانه‌ئی بزد که در اقصی ممالک غربیّه آن رنّۀ ملکوتیّه گروهی از پاکان و صاف‌دلان را از خواب غفلت بیدار کرد و بفکر زیارت آن روضۀ غنّا و حدیقۀ غلبا بینداخت ولوله در امریک بیفتاد و پرچم امر بهاء در بعضی از عواصم اوروپ منصوب شد اوّلین هیئت مجلّلۀ زوّار بقعۀ احدیّه احرام کعبۀ مقصود ببست و هلهله‌کنان آهنگ زیارت تربت بهاء بنمود بساط احزان اهل حرم را در ارض اقدس در هم پیچید و اهل شکوک و عدوان را بنار اسف شدید بگداخت رستخیز کبری در نقطۀ واقعۀ بین‌‌البحرین برپا شد و جالس بر اریکۀ ظلم و جفا را از اوج سریر سلطنت بینداخت و بخاک مذلّت بنشاند طوق اسارت از عنق مرکز عهد سلطان احدیّت برداشت و بگردن آن ظالم بی‌باک بنهاد هدهد وفا از تنگنای زندان برهید و باقالیم پرفسحت فرنگ پرواز نمود و ببدایع الحان پیام سلیمان سریر ملکوت ابهی را باهل مدائن آن دیار برسانید باصبع اقتدارش حجر زاویۀ اوّلین معبد الهی را در قطب آن مملکت بگذاشت و بنیاد بنیان متین قصر مشید بهاء را بقوّه‌ئی حیرت‌انگیز در قلوب برگزیدگانش بنهاد در دامنۀ کرم الهی هیکل موعود را بنا فرمود و بدست مطهّر عرش ربّ اعلی را در آن مقام مقدّس مسکن داد مشروع عظیم اوّلین معبد پیروان امر الهی در مدینة العشق بر اثر تعلیمات بهیّه‌اش اتمام پذیرفت و تموّجات روحانیّه از آن مرکز انوار و مشرق اذکار سرایت باقالیم مجاوره بنمود نمایندگان ملل و نحل از اوروپ و امریک و آسیا و افریک و ترک و تاجیک در ظلّ سراپردۀ اسم اعظم محشور و بر خوان نعمتش وارد و از بدایع فیوضاتش مرزوق و مستمدّ محافل مقدّسۀ روحانیّه واضعان اساس مدنیّت بهیّۀ الهیّه در خاور و باختر بدلالت آن مبیّن آیات رحمانیّه تأسیس یافت و حقیقت فائضۀ کلّیّۀ قدسیّه در جمع آن نمایندگان امر حضرت ربّ البریّه مجسّم گشت تباشیر یوم موعود که در سورۀ هیکل حضرت مقصود بآن اشاره فرموده از افق عزّت طلوع یافت و علائم اوّلیّه‌اش پدیدار گردید قوله عزّ بیانه "سوف یخرج اللّه من اکمام القدرة ایادی القوّة و الغلبة و ینصرنّ الغلام و یطهّرنّ الأرض من دنس کلّ مشرک مردود و یقومنّ علی الأمر و یفتحنّ البلاد باسمی المقتدر القیّوم و یدخلنّ خلال الدّیار و یأخذ رعبهم کلّ العباد هذا من بطش اللّه انّ بطشه شدید"

ای احبّای الهی آوارۀ مردود چون ناقض حسود و یحیای جحود و کریم عنود و عن ورائهم کلاب الأرض کلّها چنان تصوّر نمودند که ایجاد انقلاب و احداث فتن و اضطراب و ترویج شقاق و نفاق سدرۀ الهیّه را از اشراق بازدارد و ماء ملح اجاج زفیر و لهیبش را بیفسرد غافل از آنکه انقلاب بنفسه ممدّ آئین نازنین است و امتحان و افتتان از لوازم ضروریّۀ تقدّم و استحکام اساس امر حضرت رحمن در لوحی از الواح این کلمات عالیات از سماء مشیّت نازل "قل یا قوم أ تمکرون فی امر اللّه و تخادعون به فی انفسکم فانّ اللّه اشدّ مکراً لو انتم من العارفین فسوف یأخذکم بمکرکم و یرفع امره کیف یشآء و یعلن برهانه و یثبت آیاته ولو یکرهونها هؤلآء المبغضین" و همچنین میفرماید "قد جعل اللّه البلآء غادیة لهذه الدّسکرة الخضرآء و ذبالة لمصباحه الّذی به اشرقت الأرض و السّمآء" و ایضاً میفرماید "بالبلآء ربّینا الأمر فی القرون الماضیة سوف تجد الأمر مشرقاً من افق العظمة بقدرة و سلطان ... قد جعل اللّه البلآء اکلیلاً لرأس البهآء سوف تستضیء منه الآفاق" و در مقامی دیگر میفرماید "قل انّ البلآء مآء لما زرعناه فی الصّدور سوف تنبت منه سنبلات ینطق کلّ حبّة منها انّه لا اله الّا هو العزیز الحکیم" و ایضاً میفرماید "تاللّه الحقّ لو یحرقونه فی البرّ انّه من قطب البحر یرفع رأسه و ینادی انّه اله من فی السّموات و الأرض و لو یلقونه فی بئر ظلمآء یجدونه فی علی الجبال ینادی قد اتی المقصود بسلطان العظمة و الاستقلال و لو یدفنونه فی الأرض یطلع من افق السّمآء و ینطق بأعلی النّدآء قد اتی البهآء بملکوت اللّه المقدّس العزیز المختار" تاللّه الحقّ بما فعلوا زاد لهیبها و اثمرت اغصانها و ارتفعت ندائها و اشتهرت آثارها و استحکمت اصولها و امتدّت ظلّها علی العالمین

ای برادران و خواهران روحانی قدری تفکّر نمائید و در حوادث این سنین اخیره تفرّس فرمائید که بعد از افول کوکب میثاق آن کاذب لعین و فاجر مهین چه طوفان عظیمی برپا نمود و چه هجوم عنیفی بر مؤسّسات و مقدّسات شرع بهاء کرد پردۀ حیا آن سفیه مجنون بالمرّه بدرید و بر اصل شجره بهتانی نماند که وارد نیاورد بتمام قوی بر قلع و قمع و تحقیر و تزییف آئین مقدّس برخاست و بنشاط و امیدی زائدالوصف کوس انقراض آتیۀ امر حیّ لایموت را بر ملا بکوبید بدشمنان داخل و خارج بپیوست و چون رقشا زهر جفا بحامیان امر بهاء بچشانید تیغ بجگرگاه فدائیان اسم اعظم زد و سیول دموع از عیون سکّان ملأ اعلی جاری کرد جند بهاء مقاومت ننمودند و اعتنائی بترّهات و اراجیف و اکاذیب و همزات و لمزات آن ابلیس پرتدلیس نکردند در موارد بأساء و ضرّاء بعروة‌ الوثقای توکّل و تفویض تمسّک جستند و بکمال ادب و وقار از آن منشأ فساد و مزبلۀ شیطانی احتراز جستند و تجنّب نمودند از حرکات شیطانیّه‌اش هراسان نگشتند و بسعی و جدّیّتی خلل‌ناپذیر در ایفای وظائف روحانیّه و استحکام مؤسّسات امریّه قدم بفشردند و ثبات و استقامت بنمودند هزار شکر ربّ عزّت را که بتأییدات لاریبیّۀ محیطۀ متتابعۀ غیبیّه‌اش آنچه را آن سبّاحان بحر بلا در موطن اعلی متجاوز از هشتاد سال است در طلب و انتظارش گریان و نالانند از پس پردۀ قضا نمودار شد و دلبر آمال در موطن اصلی جمال ذو الجلال برقع از عذار بیفکند نحیب واویلا از منابر و مقاعد علمای سوء مرتفع گشت و فریاد جان‌افزای واطوبی و وابشری از حنجر جنود منصورۀ جمال ابهی برآمد دو خصم الدّ آئین حضرت بهآءاللّه از اوج ماه بقعر چاه بیفتاد و طنطنه و دمدمۀ کبری مبدّل بمقهوریّت عظمی گشت سلسلۀ ملوک قاجار در اوّلین قرن دور بهائی منقرض شد و نجم سلطنت و خلافت عثمانیان در مغرب زوال افول نمود اهل بهاء در خطّۀ ایران از زندان غم برهیدند و در ظلّ ملک عادل حلاوت آسایش بچشیدند دست تطاول کوتاه گشت و صبح آمال بدمید معبد جلیل القدر در قطب امریک برپا شد و ولولۀ بیت اعظم بغداد سطوت امر ملیک آفاق را در سبع طباق ذائع و شائع نمود اعمدۀ دیوان عدل الهی بر اساس رزین و متین محافل مقدّسۀ روحانیّه منصوب گشت و آثار اوّلیّۀ ارتفاع گنبد رفیعش در ارض میعاد در سایۀ مقامات مقدّسه پدیدار شد منهج بیضا در کلّ ارجا نمودار گشت و میزان عدل منصوب شد و صراط امر کشیده گشت و المؤمنون کالبرق علیه یمرّون

حال ای برادران و خواهران روحانی اگر چنانچه در مستقبل ایّام ناعقی دیگر بندا آمد و هیاهو و عربده‌ئی جدید بینداخت هراسان نگردید و اعتنا مکنید بیان احلای مولای توانا مرکز عهد بهاء حضرت عبدالبهآء را بیاد آرید که در بحبوحۀ بلا در سجن پرابتلا خطاباً لأفنان سدرة المنتهی این کلمات درّیّات را رقم فرمود "امر عظیم است عظیم و مقاومت و مهاجمۀ جمیع ملل و امم شدید است شدید عنقریب نعرۀ قبائل افریک و امریک و فریاد فرنگ و تاجیک و نالۀ هند و امّت چین از دور و نزدیک بلند شود و کلّ بجمیع قوی بمقاومت برخیزند و فارسان میدان الهی بتأییدی از ملکوت ابهی بقوّت ایقان و جند عرفان و سپاه پیمان جند هنالک مهزوم من الأحزاب را ثابت و آشکار کنند" و ایضاً میفرماید "این موهبت عظمی و این منقبت کبری حال اساسش بید قدرت الهیّه در عالم امکان در نهایت متانت بنیان و بنیاد یافت و بتدریج آنچه در هویّت دور مقدّس است ظاهر و آشکار گردد الآن بدایت انبات است و آغاز ظهور آیات بیّنات در آخر این قرن و عصر معلوم و واضح گردد که چه بهار روحانی بود و چه موهبت آسمانی"

ای برگزیدگان حضرت کبریا روحی لحبّکم و خلوصکم و استقامتکم الفدآء وقت آنست که بپاس این عنایت کبری و منحۀ عظمی و بشارت امنع ابهی هر یک از جان بخروشیم و از روان بنوشیم و از تن بکوشیم تا بآنچه لازمۀ عبودیّت صرفۀ بحتۀ تامّه است در این کور بدیع و قرن مجید موفّق گردیم "لیقضی اللّه امراً کان مفعولاً" از انقلاب خائف نگردیم و از تلوّنات و حوادث این عالم ترابی نیندیشیم و از تطوّرات این امر اوعر خطیر مندهش و حیران نشویم بلکه بر ثبوت و استقامت و تعاون و تعاضد بیفزائیم و بقدر مقدور بکوشیم تا در این چند روز حیات باقیه بخدمتی که لائق آن آستانست موفّق گردیم

و اختم القول بما نطق به لسان العظمة و الاقتدار فی لوحه البدیع "امر عظیم است و مطلب بزرگ و یوم یومی است که میفرماید یا بنیّ انّها ان تک مثقال حبّة من خردل فتکن فی صخرة او فی السّموات او فی الأرض یأت بها اللّه انّ اللّه لطیف خبیر"

ای قویّ قدیر دست تضرّع ببارگاه قدست مرتفع امنای امرت را مأیوس مفرما و السن کائنات بذکر بدایع قدرتت ناطق ورّاث امرت را بیش از پیش مدد بخش جمعی از ظهور خفیّات امرت و بروز لطایف حکمتت واله و حیرانند مصداق وعود منصوصۀ کتاب اقدست را بر عالمیان ظاهر و آشکار کن ملائکۀ تأیید پی در پی بفرست و آن موطن اعلی را جنّت ابهی نما صوت رجال امرت را گوشزد اقالیم بعیده نما و مدینۀ منوّرۀ طهران را مطلع سرور عالمیان و مطمح نظر جهانیان کن عمود دیوان عدل اعظمت را باصبع اقتدار بلند نما و امم و قبائل متنازعه را در ظلّ ظلیلش درآور نقاب از وجه ناموس اعظمت بیفکن و بر فراز کرم الهی در ارض میعاد سراپردۀ‌ وحدت عالم انسانی منصوب ساز نهر دافق آئین نازنین را از قلّۀ شاهقش جاری نما و حیات جدید بر عالم و عالمیان مبذول کن بیت اعظمت را از پنجۀ اهل عدوان برهان و قدر و منزلتش را بر مدّعیان ظاهر و آشکار کن حزب جائر را از شمال وهم بیمین یقین بکشان و بر زخم دل آن ستمدیدگان برحمت کبرایت مرهم نه مدینۀ عشق را شور و نشوری جدید عطا کن و اقالیم مجاوره را از چنگ آن قوم پرلوم نجات بخش ورّاث امرت را از تحدیدات ملکیّه و شئونات آفاقیّه و ظهورات ناسوتیّۀ کونیّه پاک و منزّه نما و خلعت عزّ قدسی بهر یک بپوشان از قید عسرت نجات بخش و باب رخا بر وجه منادیان امر بهاء بگشا اسرار علم لدنّی بپیروانت بیاموز و چشمۀ صنایع بدیعه و اکتشافات عظیمه از آن قلوب مجرّدۀ صافیه جاری نما قوائم و دعائم صلح اعظم را بسرپنجۀ اقتدار استوار فرما و محکمۀ کبرایت را بقوّۀ تعلیمات بهیّه‌ات در انجمن عالم تأسیس کن این مور ضعیف را بخدمت امنای امرت موفّق دار و در اجرای وصایای محکمه‌ات تأیید بخش و بآنچه مایۀ سرور و روحانیّت عزیزان تو است در جمیع شئون دلالت فرما

توئی مجیر توئی دستگیر توئی مقتدر و توئی توانا

نوروز سنۀ ٨٨

بندۀ آستانش شوقی