حضرت بهاءاللّه میفرمایند که در هر پدیدهای نشانی (از خداوند) وجود دارد: نشان عقل تفکّر و نشان تفکّر سکوت است چه که ممکن نیست یک فرد دو چیز را همزمان انجام دهد — او نمیتواند هم صحبت کند و هم به تعمّق و تأمّل پردازد.
امری بدیهی است که در هنگام تعمّق و تأمّل شما با روح خود صحبت میکنید. در آن حالت شما سؤالاتی را با روح خود مطرح میکنید و روح پاسخ میدهد: نور ساطع و حقیقت ظاهر میشود.
عنوان ”انسان“ را شما نمیتوانید در بارۀ موجودی که عاری از قدرت تعمّق و تأمّل باشد به کار برید. موجود فاقد این قوّه حیوان محض و مادون وحوش خواهد بود.
از طریق قوّۀ تعمّق و تأمّل انسان به حیات ابدی نائل میشود، از نفثات روح القدس نصیب میبرد — مواهب روح القدس در تعمّق و تأمّل عنایت میشود.
روح انسانی در حین تعمّق و تأمّل آگاه و قوی میشود، از آن طریق اموری که بر انسان مجهول بود معلوم میگردد، از آن طریق انسان الهامات روحانی دریافت میکند. از آن طریق انسان از مائدۀ آسمانی بهرهمند میشود.
تعمّق و تأمّل مفتاح ابواب اسرار است. در آن حالت انسان منتزع میشود: در آن حالت انسان خود را از تعلّقات دنیوی فارغ میکند، در آن کیفیّت انسان غرق بحر حیات روحانی گشته میتواند اسرار اشیا را کشف نماید برای روشن شدن این موضوع، انسان را موجودی با دو نوع بینش تصوّر کنید: وقتی قوّۀ بصیرت در حال کار کردن است قوّۀ باصرۀ ظاهری بینایی مشاهده نمیکند.
این قوّۀ تعمّق انسان را از طبیعت حیوانی آزاد مینماید، حقایق اشیا را کشف میکند و انسان را به پروردگار مرتبط میسازد.
این قوّه، علوم و هنر را از حیّز غیب به عرصۀ شهود میآورد. از طریق قوّۀ تعمّق و تأمّل اختراعات ممکن میشود، مشروعات عظیمه اجرا میگردد؛ از طریق این قوّه دولتها میتوانند به آسانی انجام وظیفه نمایند. از طریق این قوّه، انسان به ملکوت الهی داخل میشود.
معذلک بعضی افکار برای انسان بیفایده است مانند امواجی که بیهوده در سطح دریا در حرکتند. ولکن اگر قوّۀ تعمّق و تأمّل مستغرق در انوار درونی شود و به خصایص الهی ممتاز گردد با توفیق قرین خواهد بود.
قوّۀ تعمّق و تأمّل بمنزلۀ آینه است اگر آن را مقابل اشیای دنیوی قرار دهیم همان اشیا را منعکس خواهد کرد. بنا بر این اگر روح انسان به امور دنیوی فکر کند از آنها آگاهی خواهد یافت.
ولی اگر آینه روح را به سوی ملکوت الهی بگردانید در این صورت نجوم عالم ملکوت و اشعّۀ شمس حقیقت در قلوبتان منعکس خواهد شد و کسب خصایل ملکوتی حاصل خواهد شد.
پس شایسته و سزاوار آنکه این قوّه را در جهت صحیحی قرار دهیم — آن را متوجّه به شمس حقیقت نماییم نه اشیای دنیوی — تا به اسرار ملکوت پی بریم و به استعارات انجیل و به اسرار روح واقف شویم.
تا بلکه مرایای صافیه برای انعکاس حقايق ملکوتی گردیم و بلکه آينههایی چنان پاک و شفّاف شویم که نجوم ملکوت را منعکس سازیم.
(ترجمهای از خطابۀ حضرت عبدالبهاء در پاریس، ۱۹۱۲-۱۹۱۱ که اصل آن به فارسی موجود نیست) [۴۳]
… البتّه اهل بهاء نه تنها میتوانند بلکه میبایست در بارۀ اهمّیّت آثار مبارکه تعمّق و تأمّل کرده جهد نمایند تا حتّیالامکان معانی آن را دریابند. هیچگونه اعتراضی در این مورد نمیتواند وجود داشته باشد. ولی بعضی مطالب به علّت ماهیّتشان حدّ اقلّ در مرحلۀ کنونی تکاملمان، برای ما معمّایی است.
(ترجمهای از نامۀ مورّخ ۱۴ ژانویه ۱۹۴۲ صادره از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به یکی از احبّا) [۴۴]
در بارۀ تعمّق و تأمّل: این نیز از جمله مواردی است که فرد آزاد است. در آثار الهی هیچ نحوۀ مشخّصی برای تعمّق و تأمّل مقرّر نشده و بدین ترتیب شیوهای برای تکامل باطنی انسان نداریم. یاران الهی نه تنها مؤکّداً تشویق بلکه موظّف به تلاوت دعا و مناجات گردیدهاند و همچنین باید به تعمّق و تأمّل نیز بپردازند ولی نحوۀ آن کاملاً به افراد واگذار شده است.
ماهیّت الهامات حاصله از طریق تعمّق و تأمّل آنچنان است که قابل سنجش و محاسبه نیست. حضرت پروردگار، اگر اراده نماید، قادر است آنچه را که قبلاً از آن ناآگاه بودهایم به ذهن ما الهام بخشد.
(ترجمهای از نامۀ مورّخ ۲۵ ژانویه ۱۹۴۳ صادره از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به یکی از احبّا) [۴۵]
از طریق تعمّق و تأمّل، ابواب الهام و دانش عمیقتری میتواند مفتوح گردد. وقتی فرد بهائی به تعمّق پردازد طبیعتاً به مبدأ مرتبط میگردد؛ وقتی فردی خداپرست به تعمّق و تأمّل پردازد به قدرت و رحمت الهی توجّه مینماید؛ ولی نمیتوان گفت هر الهامی که فردی که نه حضرت بهاءاللّه را میشناسد و نه به خدا معتقد است دریافت میکند صرفاً ناشی از نفس امّارۀ اوست. تعمّق و تأمّل بسیار مهم است و حضرت ولیّامراللّه دلیلی نمیبینند که تعمّق و تأمّل نباید به احبّا آموخته شود ولی باید مراقب بود که با خرافات و یا افکار واهیه ممزوج نگردد.
(ترجمهای از نامۀ مورّخ ۱۹ نوامبر ۱۹۴۵ صادره از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به یکی از احبّا) [۴۶]
[حضرت ولیّامراللّه] معتقدند که حکیمانهتر آنست که اهل بهاء از ادعیه و تعمّقات نازلۀ حضرت بهاءاللّه استفاده نمایند نه از هر روش تعمّق و تأمّل توصیه شده توسّط دیگران؛ ولی احبّا را در این جزئیّات باید آزاد گذاشت تا بتوانند با آزادی عمل میزان ارتباط خود با خداوند را دریابند.
(ترجمهای از نامۀ مورّخ ۲۷ ژانویه ۱۹۵۲ صادره از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به یکی از احبّا) [۴۷]