«اگر کامرانی دو جهان جویی، به نسیم عنایت زنده شو. اگر گنج روان طلبی، به کنز معرفت الله پی بر. اگر حیات سرمدی طلبی به نفحات قدس همدم شو.» – حضرت عبدالبهاء

روح انسانی 

گزیده‌ای از آثار

گزیده‌ای از آثار بهائی در ارتباط با موضوع روح

انّها آية الهيّة و جوهرة ملکوتيّة الّتی عجز کلّ ذی علم عن عرفان حقيقتها و کلّ ذی عرفان عن معرفتها. انّها اوّل شیء حکی عن الله موجده و اقبل اليه و تمسّک به و سجد له در اين صورت بحق منسوب و باو راجع و من غير آن بهوی منسوب و باو راجع. (روح، نشانه‌ای الهی و عنصری ملکوتی است که همۀ عالمان و عارفان از شناخت و معرفت حقیقت آن عاجزند. اولین وجودی بود که از خالق خود حکایت کرد، به او روی آورده، تمسک جست و سجده نمود.)

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۸۲)

مقصود از آفرينش عرفان حق و لقای آن بوده و خواهد بود... هر نفسی که به آن صبح هدايت و فجر احديّت فائز شد به مقام قرب و وصل که اصل جنّت و اعلی‌الجنان است فائز گرديد و به مقام قاب قوسين که ورای سدره منتهی است وارد شد.

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۲۹)

در سَبيل قدس چالاک شو و بر افلاک اُنس قدم گذارو قلب را به صيقلِ روح پاک کن و آهنگِ ساحتِ لولاک نما.

(حضرت بهاءالله، کلمات مکنونۀ فارسی، شمارۀ ۸)

نَفْس، واسطه است ميانۀ روح و جسد. مثل اينکه ساقۀ اين درخت واسطه است ميانۀ اين خاک و ثمر.

اگر اين ثمر از اين شجر ظاهر شود، مظهر کمالات است. به همچنين اگر نفسی مؤيّد به روح شود آن نَفْس، نَفْس مبارک است.

(خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۱)

پس در اين عالم نيز بايد تهيه و تدارک عالم بعد را ديد و آن‌چه در عالم ملکوت محتاج بايد تهيه و تدارک آن در اينجا بيند.

(خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۲)

در همه جای دنیا، چه خارج و چه داخل جامعۀ امر، احساس می‌شود که باید یک آگاهی کامل روحانی و معنوی در زندگی مردم پیدا شود و آنها را به تحرک در آورد. تشریفات اداری و پیروی از مقررات نمی‌تواند کاملاً جانشین این خاصیت روانی و این روحانیت شود که حقیقت انسان به شمار می‌رود.

(نامه‌ای از طرف حضرت شوقی افندی به یکی از افراد بهائی، ۱۵ آوریل ۱۹۴۵ )

يا ابنَ الرُّوْح، فی اوّل القول، املک قلباً جيّداً حسناً منيراً لتملک ملکاً دآئماً باقياً ازلاً قديماً.

(حضرت بهاءالله، کلمات مکنونۀ عربی، شمارۀ ۱)

يا ابن الرّوح خلقتک غنيّاً کيف تفتقر و صنعتک عزيزا بم تستذلّ و من جوهر العلم اظهرتک لم تستعلم عن دونی و من طين الحبّ عجنتک کيف تشتغل بغيری فارجع البصر اليک لتجدنی فيک قآئماً قادراً مقتدراً قيّوماً. (ای پسر روح، تو را بی‌نیاز خلق کردم، چرا خود را نیازمند می‌کنی؟ عزیزت آفریدم، از چه رو خود را ذلیل و خوار می‌کنی؟ تو را دانا آفریدم، چرا از غیر من طلب دانایی می‌نمایی؟ و از خاک عشق و محبت تو را سرشتم چگونه مشغول به غیر من می‌شوی؟ پس به خود آی، تا مرا در خود قائم و پرتوان و نیرومند وجاودان بیابی.)

(حضرت بهاءالله، کلمات مکنونۀ عربی، شمارۀ ۱۳)

در انسان غیر از جسم حقیقت دیگر است... آن حقیقت در سیر و حرکت است، ادراک دارد، گفتگو می‌نماید و اکتشاف اموری می‌کند...حیوان با انسان در جمیع قوای مشترک است. آن حقیقت است که انسان را از حیوان ممتاز نماید، لکن این حقیقت مابین عالم الهی و رتبۀ حیوانی است. اگر قوّۀ ملکوتيه غلبه نمايد، حقيقت انسانيه اشرف مخلوقات شود و دارای صورت و مثال الهی گردد و اگر جهت حيوانيه غالب آيد، از حيوان پست‌تر شود.

(خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۲)

اگر در اين ايّام مشهود و عالم موجود فی الجمله امور بر خلاف رضاء از جبروت قضا واقع شود دلتنگ مشويد که ايّام خوش رحمانی آيد و عالم‌های قدس روحانی جلوه نمايد.

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۱۵۳)

اگر (روح) به حق منسوب است، به رفيق اعلی راجع.

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۸۲)

يا ابن العمآء، جعلت لک الموت بشارة. کيف تحزن منه؟ و جعلت النّور لک ضيآء. کيف تحتجب عنه؟ (ای فرزند عظمت، مرگ را پیام‌آور سرور وشادمانی تو قرار نمودم، چرا از آن محزون می‌شوی؟ ونور را برایت روشنی‌بخش فرمودم چرا از آن روی می ‌پوشانی؟)

(حضرت بهاءالله، کلمات مکنونۀ عربی، شمارۀ ۳۳)

موت از برای موقنين به مثابه کأس حيوان است. فرح بخشد و سرور آرد و زندگانی پاينده عطا فرمايد.

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۱۶۵)

طوبی لروح خرج من البدن مقدّساً عن شبهات الاُمم انّه يتحرّک فی هواء ارادة ربّه و يدخل فی الجنّة العليا. (خوشا به حال آن روح که پاک و منزّه از شک و شبهه، بدن را ترک نماید. به راستی او در فضای اراده پروردگارش سیر و حرکت نموده در بهشت متعالی وارد می‌شود.)

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۸۱)

فاعلم انّه يَصْعَدُ حين ارتقائه اِلی ان يحضرَ بين يدی الله فی هيکل لا تغيّره القرون و الأعصار و لا حوادث العالم و ما يظهر فيه و يکون باقياً بدوام ملکوت الله و سلطانه و جبروته و اقتداره و منه تظهر آثارُ الله و صفاتُه و عناية الله و الطافُه. (پس بدان که پس از مرگ، روح به پیشرفت خود ادامه‌ می‌دهد و در پیشگاه خداوند به شکلی حاضر می‌شود که آن را گذر زمان و حوادث عالم تغییر نمی‌دهد و به دوام ملکوت خداوند وسلطنت وجبروت واقتدارش جاودانه می‌ماند و از او نشانه‌ها و صفات خداوند و عنایت و الطاف او ظاهر می‌گردد.)

(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۸۱)

یادداشت: