آئین بهائی

وب‌سایت جامعۀ جهانی بهائی

آنچه بهائیان باور دارند

صلح عمومی

صلح عمومی

گزیده‌ای از آثار

گزیده‌ای مقدماتی از بخش‌هایی از آثار بهائی با موضوع فراگیر صلح عمومی.

مشورت

بگو: هیچ انسانی نمی‌تواند به مقام حقیقی خود دست یابد مگر به واسطۀ عدالتش. هیچ قدرتی نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر با وحدت. هیچ رفاه و آسایشی حاصل نمی‌شود مگر از طریق مشورت.

— حضرت بهاءالله، از لوحی، ترجمه از عربی

حضرت ذات اعظم می‌فرمایند: آسمان حکمت الهی به دو منیر مشورت و شفقت منور است. در هر امری با یکدیگر مشورت نمایید، زیرا که مشورت چراغ هدایت است که راه را می‌نمایاند و بخشنده فهم و ادراک است.

انسان باید در تمام امور، چه بزرگ و چه کوچک، مشورت نماید تا بتواند به آنچه خیر است آگاه شود. مشورت به او بینش و بصیرت می‌بخشد و او را قادر می‌سازد تا به مسائلی که ناشناخته است پی ببرد. نور حقیقت از چهره‌های کسانی که به مشورت مشغول‌اند می‌درخشد. چنین مشورتی سبب می‌شود جویبارهای حیات در مراتع حقیقت انسان جاری گردد، اشعه‌های عظمت قدیم بر او بتابد و درخت وجودش به اثمار شگفت‌انگیز آراسته شود. اعضایی که مشورت می‌نمایند باید در نهایت محبت، هم‌آهنگی و خلوص نسبت به یک‌دیگر رفتار کنند. اصل مشورت یکی از اساسی‌ترین عناصر بنای الهی است. حتی در امور روزمره نیز اعضای جامعه باید به مشورت بپردازند.

— (یکی از الواح حضرت عبدالبهاء)

اصل مشورت که یکی از قوانین اساسی نظم اداری بهائی است باید در همۀ فعالیت‌هایی که بر منافع جمعی آئین بهائی تاثیر می‌گذارد به کار گرفته شود؛ زیرا تنها از رهگذر همکاری و تبادل مداوم افکار و آراء است که می‌توان از منافع امر پاسداری و محافظت کرده و آن را بارور ساخت. ابتکار فردی، توانایی‌های شخصی و کاردانی، هرچند غیرقابل جایگزین هستند، اما چنانچه به وسیلۀ تجربیات جمعی و خرد گروه تقویت و غنی نگردد، به هیچ روی قادر نخواهد بود چنین امر عظیمی را به سرانجام برساند.

— از نامه‌ای که به نیابت از حضرت شوقی افندی نوشته شده، خطاب به یک فرد مؤمن، ۸ شهریور ۱۳۱۲ ه.ش. (۳۰ اوت ۱۹۳۳ میلادی)

تعلیم و تربیت همگانی

«انسان را به مثابه معدن که دارای احجار کریمه است ملاحظه نما. به تربیت جوهر آن به عرصه شهود آید و عالم انسانی از آن منتفع گردند.»

پیامبران و رسولان الهی تنها به این منظور فرستاده شده‌اند که بشر را به راه مستقیم حقیقت هدایت نمایند. هدف اصلی ظهور ایشان این بوده است که جمیع مردم را تعلیم دهند تا در هنگام مرگ، در نهایت پاکی و تقدس و با انقطاع کامل، به عرش اعلی فرا روند.

— (منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شمارۀ ۸۱)

انسان طلسم اعظم است. اما نبود تربیت شایسته، او را از آنچه ذاتاً داراست محروم ساخته است. با کلمه‌ای که از دهان خداوند صادر شد، وجود یافت؛ با کلمۀ دیگری به شناخت منبع تربیت خود هدایت شد؛ و با کلمۀ دیگری مقام و سرنوشتش محفوظ ماند.

هرکس، چه مرد و چه زن، باید بخشی از آنچه از راه تجارت، کشاورزی یا کار دیگر به دست می‌آورد را برای تعلیم و تربیت اطفال به فردی مورد اعتماد بسپارد تا با اطلاع امین‌های بیت العدل برای این مقصود صرف شود.

تمام قوا و تلاش خود را صرف کسب کمالات درونی و بیرونی نمایید، چرا که ثمرۀ درخت بشری همواره و همیشگی کمالات ظاهر و باطن بوده است. پسندیده نیست که انسانی بی‌دانش و بی‌مهارت رها شود، زیرا آنگاه همچون درختی بی‌ثمر خواهد بود. پس تا جایی که ظرفیت و توانایی اجازه می‌دهد، باید درخت وجود خویش را با میوه‌هایی همچون دانش، حکمت، شعور روحانی و سخن فصیح بیارایید.

— حضرت بهاءالله، از لوحی، ترجمه از فارسی

انسان همانند فولاد است که جوهرش نهفته است: از طریق پند و توضیح، نصایح نیکو و تعلیم و تربیت، آن جوهر به ظهور می‌رسد. اما اگر او را در حالت اصلیش رها کنند، زنگاره‌های امیال و شهوات او را تباه خواهد کرد.

— حضرت بهاءالله، از لوحی، ترجمه از فارسی

اشیای بسیار زیادی وجود دارند که اگر به آن‌ها بی‌توجهی شود، ضایع می‌شوند و نتیجه‌ای حاصل نمی‌گردد. چه بسیار در این دنیا کودکی که والدین خود را از دست داده، و اگر به تعلیم و تربیت او توجه نشود، نمی‌تواند ثمری بدهد. و کسی که ثمری نمی‌دهد، مرگ برای او بهتر از زندگی است.

— حضرت بهاءالله، از لوحی، ترجمه از فارسی

بر پدر و مادر فریضه است که فرزندان خود را با ایمان راسخ تربیت کنند، زیرا کودکی که از دین خدا دور گردد، رفتارش نه مایۀ خشنودی پدر و مادر می‌شود و نه مایۀ رضای پروردگارش. زیرا هر عمل ستوده‌ای از نور دین ناشی می‌شود، و اگر این موهبت عظیم نباشد، کودک نه از کار بد روگردان می‌شود و نه به کار نیک رغبت می‌نماید.

— حضرت بهاءالله، از لوحی، ترجمه از فارسی

نیاز اولیه و ضروری‌ترین مورد، ترویج تعلیم و تربیت است. غیرقابل تصور است که هیچ ملتی بتواند به رفاه و موفقیت دست یابد مگر این موضوع اساسی و بنیادین را تحقق دهد. علت اصلی انحطاط و سقوط ملت‌ها همانا جهل و نادانی است.

— (حضرت عبدالبهاء، رسالۀ مدنیه )

انسان در بالاترین درجه مادیت و ابتدای مرتبه روحانیت است؛ یعنی انتهای نقص و آغاز کمال است. او در انتهای تاریکی و ابتدای نور قرار دارد. به این معنا که وضعیت انسان پایان شب و آغاز روز است، یعنی او جمع جمیع مراتب نقص است و همچنین درجات کمال را نیز داراست. دارای جنبه حیوانی و ملکی و هم جنبه فرشته‌گونه است و هدف مربی این است که نفوس انسانی را چنان تربیت کند که وجه ملکوتی بر بعد حیوانی غلبه یابد.

— حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، ص. ۲۳۵

به دقت بنگرید که چگونه تعلیم و تربیت و هنرهای تمدن به یک حکومت و مردمش عزت، سعادت، استقلال و آزادی می‌بخشد.

— (حضرت عبدالبهاء، رسالۀ مدنیه )

برابری زن و مرد

مقام زن در گذشته بسیار اسفبار بود، چراکه در شرق این عقیده شایع بود که برای زن بهتر است نادان باشد. حتی سوادآموزی و نوشتن را برای زن پسندیده نمی‌دانستند تا از امور عالم مطلع نگردد. زن را آفریده‌شده فقط برای تربیت اطفال و اداره امور خانه می‌دانستند و اگر زنی به تعلیم و تعلم می‌پرداخت، آن را مغایر عفاف می‌شمردند، چنان‌ که زنان را زندانی خانه می‌کردند و خانه‌ها حتی پنجره‌ای رو به بیرون نداشت. حضرت بهاءالله این افکار را در هم شکستند و مساوات زن و مرد را اعلان فرمودند. زن را محترم ساختند و فرمان دادند که همۀ زنان باید تحصیل کنند و در تعلیم و تربیت بین دو جنس هیچ تفاوتی نباشد و حقوق زن و مرد یکسان باشد. نزد خداوند هیچ تفاوتی در جنسیت نیست؛ کسی که فکر پاکیزه، تعلیم برتر، دانش بیشتر و اعمال نیک‌خواهانه‌تری دارد، خواه زن باشد یا مرد، سیاه باشد یا سفید، مستحق تمامی حقوق و شأن انسانی است و هیچ تفکیکی وجود ندارد.

تا حقیقت مساوات بین زن و مرد کاملاً برقرار و محقق نشود، بالاترین رشد اجتماعی بشر میسر نیست. حتی اگر فرض شود زن در برخی جهات نسبت به مرد پایین‌تر باشد، این یا هر تفاوت دیگری همواره موجب اختلاف و مشکل خواهد بود. تنها راه‌حل آن تعلیم و تربیت و فراهم کردن فرصت است، زیرا مساوات به معنای برابری قابلیت‌هاست... و باید بار دیگر دانست تا زمانی که زن و مرد به برابری واقف و عامل نگردند، ترقی اجتماعی و سیاسی در اینجا یا هر جای دیگر ممکن نمی‌شود.

اصل دینی که حضرت بهاءالله بیان کردند این است که زن باید از امتیاز تحصیل برابر با مرد بهره‌مند شود و کامل‌ترین حقوق را داشته باشد. یعنی نباید در تعلیم و تربیت میان مذکر و مؤنث تفاوتی باشد تا زنان بتوانند همانند مردان به قابلیتی برابر و اهمیتی مشابه در معادلات اجتماعی و اقتصادی برسند. چنین خواهد شد که وحدت و هم‌آهنگی در جهان پدید می‌آید. در ادوار گذشته نوع بشر ناقص و ناکارآمد بود، چون ناتمام مانده بود. جنگ و ویرانی جهان را آزرده است؛ تعلیم زنان گامی بزرگ به سوی پایان بخشیدن به جنگ‌هاست زیرا زن سراسر تأثیر خود را بر ضد جنگ به کار خواهد گرفت. زن فرزند را پرورش می‌دهد و جوان را به کمال می‌رساند و از سپردن فرزندش به میدان جنگ سر باز خواهد زد. در حقیقت، زن بزرگ‌ترین عامل برقرار کردن صلح عمومی و داوری بین‌المللی خواهد بود و بی‌شک، زنان روزی جنگ را در میان بشر ملغا می‌کنند.

زمانی که تمامی نوع انسان از فرصت برابر برای تعلیم و تربیت برخوردار شود و برابری زن و مرد به حقیقت بپیوندد، بنیان‌های جنگ به کلی نابود خواهد شد. بدون برابری، تحقق این امر ممکن نیست، زیرا هر گونه تفاوت و تمایز سبب نفاق و ستیزه می‌گردد. برابری زنان و مردان عامل از میان رفتن جنگ است، چرا که زنان هرگز مایل به تأیید و اجازه وقوع جنگ نخواهند بود.

خداوند یکتا، زن و مرد را آفریده است تا در نهایت نزدیکی و رفاقت در کنار یکدیگر زندگی کنند و همچون یک نفس واحد باشند. ایشان دو یار و یاور، دو دوست صمیمی‌اند که باید نسبت به سعادت و رفاه یکدیگر دغدغه خاطر داشته باشند.

اگر چنین زیست نمایند، با نهایت رضایت، شادی و آرامش قلبی از این جهان خواهند گذشت و در ملکوت الهی مورد عنایت و فضل پروردگار قرار خواهند گرفت. اما اگر برخلاف این رفتار کنند، سراسر عمر خود را با تلخی بسیار و آرزوی مرگ در هر لحظه خواهند گذراند و در عالم ملکوت سرافکنده خواهند بود.

پس بکوشید تا دل و جان، همانند دو قمری در آشیانه، با یکدیگر در الفت و انس بسر برید؛ که این باعث سعادت در هر دو عالم است.

— منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۱

رفع افراط و تفریط در ثروت و فقر

ای پسران تراب، اغنيا را از نالۀ سحرگاهی فقرا اخبار کنيد که مبادا از غفلت به هلاکت افتند و از سدرۀ دولت بی‌نصيب مانند. الکرم و الجود من خصالی فهنيئاً لمن تزيّن بخصالی. (سخاوت و بخشندگی از خصلت‌های من است، پس خوشا به حال کسی که به خصائل من خود را بیاراید)

ای ثروتمندان روی زمین! فقرا در میان شما امانت من‌اند؛ امانت مرا نگهبانی کنید و فقط به راحتی خود نیندیشید.

ترتیب اوضاع مردم باید چنان باشد که فقر ریشه‌کن شود و هرکس برحسب مقام و منزلت خویش تا جایی که ممکن است در رفاه و آسایش سهیم گردد.

ای دوستان خدا، نمونه‌های زنده‌ی عدالت باشید! تا به فضل و رحمت الهی، مردم جهان در اعمال شما مشاهده نمایند که خصائص عدالت و رحمت را ظاهر می‌سازید.

عدالت محدود به طبقه‌ای خاص نیست، بلکه خصیصه‌ای جهانی است. اجرای آن باید در تمامی طبقات، از عالی‌ترین تا نازل‌ترین، لحاظ شود. عدالت باید مقدّس شمرده شود و حقوق جمیع مردم در نظر گرفته شود. برای دیگران همان را بخواهید که برای خود می‌خواهید. آنگاه در خورشید عدالت که از افق الهی می‌درخشد شادمان خواهیم شد.

بدیهی است که هنگامی که بعضی بسیار ثروتمند و برخی دیگر به غایت فقیر هستند، وجود نظمی برای کنترل و بهبود این وضعیت ضروری است. همچنین مهم است که ثروت محدود باشد، همانطور که محدودیت فقر نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. افراط در هر یک از این دو خوب نیست. معتدل بودن مطلوب‌ترین حالت است. اگر داشتن ثروت فراوان برای یک سرمایه‌دار صحیح و روا باشد، به همین نسبت نیز انصاف آن است که کارگرش وسایل کافی برای امرار معاش در اختیار داشته باشد.

وجود یک سرمایه‌دار با ثروت عظیم در حالی که در نزدیکی‌اش انسانی با فقر و نیاز شدید زندگی کند، پذیرفتنی نیست. وقتی ببینیم فقر تا سرحد گرسنگی رفته است، نشانه مسلمی از وجود ظلم در جایی از اجتماع است. مردم باید در این امر قیام نمایند و بیش از این در تغییر شرایطی که این میزان فقر و رنج را بر جمعیت زیادی تحمیل می‌کند، تعلل نکنند. اغنیا باید از فزونی دارایی خود ببخشند، دل‌های خویش را نرم کنند و هوشیاری مشفقانه‌ای پرورانند و به فکر آنان باشند که از فقدان ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی در رنج‌اند…

باید قوانین ویژه‌ای وضع شود که به این افراط در ثروت و فقر بپردازد. اعضای دولت هنگام تدوین طرح‌ها و قوانینی برای ادارۀ مردم، باید قوانین الهی را مد نظر داشته باشند. حقوق عمومی نوع بشر باید حفاظت و نگهداری شود. حکومت کشورها باید مطابق با شریعت الهی باشد، شریعتی که برای همگان عدالت برابر را به ارمغان می‌آورد. تنها به این وسیله است که می‌توان ازدیاد تأسف‌بار ثروت عظیم و فقر ذلت‌آور و مُسْقِطِ اخلاق را ریشه‌کن نمود. تا چنین نشود، شریعت الهی اطاعت نخواهد شد.

قلوب باید چنان به هم پیوسته شود و محبت چنان غالب گردد که ثروتمندان به میل و رغبت تمام به یاری فقرا بشتابند و برای تحقق دائمی تعدیلات اقتصادی اقدامات لازم را بنمایند. اگر این امر به این صورت اجرا شود، بسیار ستوده خواهد بود زیرا آنگاه برای رضای خدا و در راه خدمت او خواهد بود. مثلاً چنان باشد که ثروتمندان یک شهر بگویند: «نه عادلانه و نه شرعی است که ما ثروت قابل توجهی داشته باشیم در حالی که فقر مطلق در این جامعه وجود دارد» و سپس ثروت خود را با خوشنودی به فقرا ببخشند و تنها به اندازه‌ای برای خود نگاه دارند که بتوانند زندگی راحتی داشته باشند.

برای آگاهی بیشتر درباره صلح جهانی مطالعه فرمایید…

برای دسترسی به مقالات و منابع بیشتر درباره این موضوع می‌توانید به صفحه مقالات و منابع مراجعه فرمایید.

آشنایی با این موضوع