کتابخانه

تذكرة الوفاء

فهرست مطالب

۳۸

جناب مشکین‌قلم


و از جملۀ مهاجرین و مجاورین و مسجونین خطّاط شهیر میر عماد ثانی حضرت مشکین‌قلم است قلم مشکین بود و جبین روشن بنور مبین از مشاهیر عرفا و سرحلقۀ ظرفا بود این عارف سالک صیتش بجمیع ممالک رسید در ایران سرور خطّاطان بود و معروف در نزد بزرگان در طهران در نزد وزرا و امنا مکانت مخصوصی داشت و بنیان مرصوصی گذاشت در روم شهیر هر مرز و بوم بود و جمیع خطّاطان حیران از مهارت قلم او زیرا در جمیع خطوط ماهر بود و در کمالات نجمی باهر

این شخص کامل صیت امر اللّه را در اصفهان شنید لهذا عزم کوی جانان نمود مسافات بعیده طیّ کرد و دشت و صحرا پیمود و از کوه و دریا گذشت تا آنکه بارض سرّ وارد شد و بمنتها درجۀ ایمان و ایقان واصل گشت صهبای اطمینان نوشید و ندای رحمن شنید بحضور مثول یافت و باوج قبول عروج نمود سرمست بادۀ عشق گردید و از شدّت وله و شوق سرگشته و سرگردان گشت آشفته و سودائی شد و سرگشته و شیدائی گردید مدّتی در جوار عنایت بسر میبرد و هر روز مورد الطاف جدید میشد و بتزیین و تنمیق قطعه‌های رنگین میپرداخت و اسم اعظم یابهآءالأبهی را باشکال مختلفه در غایت اتقان مینگاشت و بجمیع آفاق میفرستاد

پس مأمور سفر به اسلامبول گردید و با حضرت سیّاح همراه شد چون بآن مدینۀ عظمی رسید در بدایت جمیع بزرگان ایرانی و عثمانی کلّ نهایت احترام مجرا داشتند و شیفتۀ خطّ مشکین او گردیدند ولی لسان بلیغ گشاد و بی‌محابا بتبلیغ پرداخت سفیر ایران در کمین بود حضرت مشکین را در نزد وزرا متّهم باین نمود که این شخص از طرف حضرت بهآءاللّه بجهت فساد و فتنه و ضوضا باین مدینۀ کبری آمده جمعی را مسخّر نموده و بانواع تدبیر باز بتسخیر مشغول است این بهائیان ایران را زیر و زبر نمودند حال بپایتخت عثمانیان پرداختند دولت ایران بیست‌هزار نفر طعمۀ شمشیر کرد تا بتدبیر این نائرۀ فساد را بنشاند حال شما بیدار شوید عنقریب آتش فساد شعله زند و عاقبت خرمن‌سوز بلکه جهانسوز گردد و چاره از دست برود

و حال آنکه آن مظلوم در پایتخت روم مشغول بخوش‌نویسی و معروف بخداپرستی بود در اصلاح میکوشید نه در فساد در الفت بین ادیان سعی مینمود نه کلفت بین مردمان غریبان را مینواخت و بتربیت اهل وطن میپرداخت بیچار‌گان را ملجأ و پناه بود و فقیران را گنج روان بوحدت عالم انسانی دعوت مینمود و از بغض و عداوت بیزار بود

ولی سفیر ایران نفوذ عظیم داشت و با وزرا روابط خصوصی قدیم جمعی را بر آن داشت که در مجالس و محافل داخل شوند و هر نسبت باین طائفه بدهند جواسیس بتحریک عوانان از هر طرف احاطه بجناب مشکین نمودند و بتعلیم سفیر لوایحی بصدر اعظم تقدیم کردند که این شخص شب و روز بتحریک فساد مشغول طاغی و باغی است و عاصی و یاغی این بود که جناب مشکین را مسجون نمودند و به گالیپولی فرستادند و باین مظلومان همداستان شد او را به قبرس فرستادند و ما را بسجن عکّا در جزیرۀ قبرس در قلعۀ ماغوسا محبوس گردید و از سنۀ ۸۵ تا ۹۴ در ماغوسا مسجون و اسیر بود

و چون قبرس از دست عثمانیان برفت حضرت مشکین از اسیری رهائی یافت و آهنگ کوی دوست در مدینۀ عکّا نمود و در ظلّ عنایت ایّام بسر میبرد و بتزیین و تنمیق لوحه‌های مکمّل میپرداخت و باطراف میفرستاد و شب و روز در نهایت روح و ریحان مانند شمع بنار محبّت اللّه میگداخت و جمیع یاران را تسلّی خاطر بود

و بعد از صعود حضرت مقصود در نهایت ثبوت و رسوخ در عهد و میثاق محکم و متین بود و مانند سیف شاهر بر رقاب ناکثین ابداً مدارا نمیدانست و لغیر للّه محابا نمیکرد و دقیقه‌ئی در خدمت فتور نداشت و در هیچ موردی قصور نمینمود

بعد از صعود سفری به هندوستان نمود و در آنجا با حقیقت‌پرستان آمیزش کرد ایّامی بسر برد و هر روزی همّتی جدید نمود چون خبر ناتوانی او باین عبد رسید فوراً او را احضار نمودم مراجعت باین سجن اعظم کرد یاران شادی نمودند و کامرانی کردند شب و روز همدم و همراز بود و هم‌نغمه و هم‌آواز حالت غریبی داشت و انجذاب شدیدی جامع فضائل بود و مجمع خصائل مؤمن و موقن و مطمئن و منقطع بود بسیار خوش‌مشرب و شیرین‌سخن و اخلاق مانند بوستان و گلشن ندیم بی‌نظیر بود و قرین بی‌مثیل در محبّت اللّه از هر نعمتی گذشت و از هر عزّتی چشم پوشید راحت و آسایش نخواست ثروت و آلایش نجست باین جهان تقیّدی نداشت و شب و روز خویش را بر تبتّل و تضرّع میگماشت همیشه بشوش بود و در جوش و خروش محبّت مجسّم بود و روح مصوّر در صدق و خلوص بی‌نظیر بود و در صبر و سکون بی‌مثیل بکلّی فانی بود و بنفس رحمانی باقی

اگر آشفتۀ جمال و دلبستۀ بملکوت جلال نبود از برای او هر خوشی میسّر بود زیرا بهر مملکتی میرفت این خطوط متنوّعه سرمایۀ عظیم بود و فضائلش واسطۀ حرمت و رعایت هر امیر و فقیر ولی چون سرگشته و سودائی معشوق حقیقی بود از جمیع این قیود آزاد شد و در اوج نامتناهی پرواز داشت

عاقبت در غیاب این عبد از این جهان تاریک و تنگ بعالم نورانی شتافت و در جوار رحمت کبری فیض نامتناهی یافت علیه التّحیّة و الثّنآء و علیه الرّحمة الکبری من الرّفیق الأعلی