کتابخانه

تذكرة الوفاء

فهرست مطالب

۴۸

جناب آقا عبداللّه بغدادی


و از جملۀ مهاجرین و مجاورین جناب آقا عبداللّه بغدادی است در بدایت جوانی در بین خلق مشهور بهوی و هوس بود و منهمک در لذائذ کلّ او را اسیر شهوات میدانستند و مستغرق احساسات جسمانی میگفتند ولی بمجرّد ایمان و ایقان و انجذاب بنفحات رحمن خلق جدیدی شد و حالت غریبی یافت بکلّی منقلب شد زمینی بود آسمانی شد جسمانی بود روحانی شد ظلمانی بود نورانی شد هوائی بود رحمانی شد خزف بود درّ صدف گشت سنگ سیاه بود لعل درخشان شد

حتّی در میان اغیار ولوله افتاد که این جوان را چه انقلابی حاصل شده منقطع و منجذب گشته آلوده بود پارسا گردیده منهمک در هوی بود مظهر زهد و تقوی گشته از دنیا گذشته بساط عیش و طرب برچیده شور و وله یافته

باری آسایش و زندگانی رها کرد و پیاده رو به عکّا گذارد بدرجه‌ئی رویش نورانی و خویش روحانی شده بود که مشاهده‌اش سبب سرور انسان بود میگفتم آقا عبداللّه در چه حالتی در جواب میفرمود بفضل و عنایت جمال مبارک تاریک بودم روشن گشتم گلخن بودم گلشن شدم معذّب بودم راحت شدم دلبستۀ هر قیدی بودم پاک و منزّه گشتم دلبستگی بخلق داشتم تعلّق بحقّ یافتم مرغی در قفس بودم آزاد شدم هرچند در صحرا بستر و بالین از خاک است ولکن در نظرم پرند و پرنیان سابق فراش حریر بود امّا روح در عذاب الیم حال بی ‌سر و سامان ولی در نهایت روح و ریحان

باری این شخص آشفته ‌دل از مشاهدۀ مظلومیّت نیّر آفاق بخون آغشته گردید و آرزوی جانفشانی داشت تا آنکه فدای یار مهربان گشت و از این جهان تاریک بعالم نورانی شتافت قبر منوّرش در عکّا است علیه البهآء الأبهی و علیه الرّحمة من فیض الکبریآء